کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلاژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پلاژ
/pelāž/
معنی
ساحل دریا که مسطح و هموار باشد و مردم برای تفرج و آبتنی به آنجا بروند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پلاژ
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ساحل کم شیب دریا. 2 - مجموعة تأسیسات رفاهی یا تفریحی یا اقامتی کنار ساحل ، ساحل سرا. (فره ).
-
پلاژ
لغتنامه دهخدا
پلاژ. [ پ ِ ] (اِخ ) پادشاه استوریا (اشتریه )، ایالتی در جهت شمالی اسپانیا. او در اول همدست ردریک پادشاه اسپانیا بود و پس از آنکه ردریک بدست مسلمین مغلوب شد وی به کوهستانهای کنتابریه بگریخت و در میان مسیحیان آن ناحیت چندین سال مختفی و متواری میزیست و...
-
پلاژ
لغتنامه دهخدا
پلاژ. [ پ ِ ] (اِخ ) قومی باستانی که در ازمنه ٔ ماقبل تاریخ میزیستند یونان و گنک باراژه و سواحل آسیای صغیر و ایطالیا را اشغال کرده بودند. این قوم بدوی هیچگاه ملتی تشکیل نداده است و یونانیان قدیم آنان را از اراضی متصرفی خویش بیرون کرده و یا به بندگی و...
-
پلاژ
لغتنامه دهخدا
پلاژ. [ پ ِ ] (اِخ ) نام یکی از پیشوایان نوعی از ارتداد به انگلستان در اواسطقرن چهارم میلادی . او منکر تأثیر غفران و نیز اثر خطیئه ٔ اولیه بود و هر چند گروندگان این مذهب آزادی نداشتند معهذا تا قرن ششم میلادی پیروانی داشته است .
-
پلاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: plage] pelāž ساحل دریا که مسطح و هموار باشد و مردم برای تفرج و آبتنی به آنجا بروند.
-
پلاژ
واژهنامه آزاد
تفرجگاه ساحلی دارای امکانات رفاهی
-
واژههای مشابه
-
شاتلایون - پلاژ
لغتنامه دهخدا
شاتلایون - پلاژ. [ ت ُی ُ پ ِ ] (اِخ ) کمون شارانت - ماریتیم واقع در آروندیسمان لاروشل . دارای 4950 نفر جمعیت . حمامهای آب معدنی آن معروف است .
-
پلاژ اول
لغتنامه دهخدا
پلاژ اول . [ پ ِ ژِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پاپ رم از سال 556 تا560 م .
-
پلاژ دوم
لغتنامه دهخدا
پلاژ دوم . [ پ ِ ژِ دُ وُ ] (اِخ ) پاپ رم از579 تا590 م . این پاپ با آن مذاهب که در ایستریا بظهور آمد مخالفت میکرد. (قاموس الاعلام ترکی : پلاج ).
-
جستوجو در متن
-
لب دریا
لهجه و گویش تهرانی
ساحل،پلاژ
-
cabanna 1, plage 1 (fr.)
ساحلسرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعۀ تأسیسات رفاهی یا تفریحی یا اقامتی کنار ساحل * واژۀ "پلاژ" در زبان فرانسوی به مفهوم ساحل است، اما در تداول عامه فارسیزبانان به معنی فوق به کار میرود.
-
گورنی سورمارن
لغتنامه دهخدا
گورنی سورمارن . [ ن ِ ] (اِخ ) بلوکی از سِن اِاواز از ناحیه ٔ پونتواز در حومه ٔ شرقی پاریس که 2100 تن جمعیت دارد. مرکز ساخت ماشین های زراعتی است . پلاژ آن معروف است .
-
پلیگ نیان
لغتنامه دهخدا
پلیگ نیان . [ پ ِ ] (اِخ ) قوم ایطالیای مرکزی قدیم (سامنیوم ) در مشرق رم که اکنون به ناحیه ٔ شیه تی موسوم است . این قوم از طوایف پلاژ یعنی اهالی قدیم ایتالیا بودند. (از قاموس الاعلام ترکی در کلمه ٔ پلینیی ).