کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلاس گری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پلاس بودن
لهجه و گویش تهرانی
جائی پلکیدن
-
جل و پلاس
فرهنگ فارسی معین
(جُ لُ پَ) (اِمر.) اسباب و اثاثیة ناچیز و کم ارزش .
-
جُلُ و پِلاس
لهجه و گویش بختیاری
jol-o-pelâs فرش و رختخواب، لوازم زندگى.
-
پهن و پَلاس
لهجه و گویش تهرانی
وِل.
-
جُل و پَلاس
لهجه و گویش تهرانی
وسائل،بساط مختصر زندگی: جل و پلاست را جمع کن!
-
پَهن و پَلاس
فرهنگ گنجواژه
پخش، گسترده.
-
جُل و پَلاس
فرهنگ گنجواژه
اثاث ناچیز و محقر، اثاث مختصر، دم و دستگاه . جل و پلاس پهن کردن.
-
واژههای همآوا
-
پلاسگری
لغتنامه دهخدا
پلاسگری . [ پ َ گ َ ] (حامص مرکب ) بافتن پلاس : با دیلمان پلاسگری اشتلم کندگر داند ار نداند آن شوخروی شنگ . سوزنی .اما صحیح کلمه به لاسگری است در معنی ابریشم بافی . رجوع به لاسگری شود.
-
جستوجو در متن
-
سیه گری
لغتنامه دهخدا
سیه گری . [ ی َه ْ گ َ ] (حامص مرکب ) حیله گری . فریبگری : کرده اند از سیه گری خلقی با همه کس پلاس با ما هم . کمال الدین اسماعیل .گرچه سپیدکاری است از همه روی کار تولیک قیامت است هم زلف تو در سیه گری .خاقانی .
-
سالارآباد
لغتنامه دهخدا
سالارآباد. (اِخ ) دهی است از دهستان فعله گری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 26هزارگزی شمال سنقر و 4هزارگزی شمال بشیرآباد. هوای آن سرد و دارای 350 تن سکنه است . آب آنجا از دره محلی تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب ، توتون ، شغل اهالی ز...
-
چشمه چراغ
لغتنامه دهخدا
چشمه چراغ . [ چ َ م َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فعله گری بخش سنقر و کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 10 هزارگزی شمال سنقرو 3 هزارگزی راه فرعی سنقر به ده عباس واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 40 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات دیم . شغل ...
-
دارحیدر
لغتنامه دهخدا
دارحیدر. [ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قلعه گری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان در 13هزارگزی شمال خاوری سنقر و 2هزارگزی خاور راه فرعی سنقر به خسروآباد دامنه . سردسیر. سکنه 95 تن . آب از قنات و چشمه است . محصول آن غلات ، دیمی ، انگور. شغل اهالی ز...
-
چرمله
لغتنامه دهخدا
چرمله . [ چ َ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان فعله گری بخش سنقر و کلیائی شهرستان کرمانشاه ، که در 35هزارگزی شمال خاوری سنقر و 3هزارگزی شمال راه فرعی سنقر بخسروآباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 1250 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار، محصولش غلات ، ان...
-
چرخ
لغتنامه دهخدا
چرخ . [ چ َ ] (اِ) فلک سیارگان بود. (فرهنگ اسدی ). آسمان و فلک . (برهان ). فلک . (جهانگیری ). کره . سپهر و آسمان و کره ٔ فلکی . (ناظم الاطباء). آسمان به اعتقاد قدیم که کره ای است گردنده . (فرهنگ نظام ). گردون . فلک الافلاک : چرخ چنین است و بر این ره ...