کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پلاتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پلاتین
/pelātin/
معنی
عنصر فلزی نقرهایرنگ، قابل تورق و مفتول شدن که در صنایع شیمیایی و الکتریکی، جواهرسازی، شکستهبندی، و دندانپزشکی کاربرد دارد؛ طلای سفید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
platinum
-
جستوجوی دقیق
-
پلاتین
فرهنگ فارسی معین
(پِ) [ فر. ] (اِ.) طلای سفید.
-
پلاتین
لغتنامه دهخدا
پلاتین . [ پْلا / پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) زر سفید. طلای سفید. رجوع به پلاطین شود.
-
پلاتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: platine] (شیمی) pelātin عنصر فلزی نقرهایرنگ، قابل تورق و مفتول شدن که در صنایع شیمیایی و الکتریکی، جواهرسازی، شکستهبندی، و دندانپزشکی کاربرد دارد؛ طلای سفید.
-
واژههای مشابه
-
تتراکلرور پلاتین
لغتنامه دهخدا
تتراکلرور پلاتین . [ ت ِ رِ پ ِ ل ُ ] (اِ) از ترکیب های طلای سفید است که توسط فرمل در محلول قلیایی احیاء میشود و «سیاه ِ طلای سفید» به دست می آید. رجوع به روش تهیه ٔ مواد آلی دکتر صفوی ص 213 شود.
-
واژههای همآوا
-
پلاطین
لغتنامه دهخدا
پلاطین . [ پْلا / پ ِ ] (از فرانسوی ، اِ) زرّ سپید. اسپیدزر. طلای سفید.
-
جستوجو در متن
-
platinums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاتین ها، پلاتین، پلاتین یا طلای سفید
-
platinum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاتین، پلاتین یا طلای سفید
-
platinous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاتین، محتوی پلاتین، دارای طلای سفید
-
platinated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاتین
-
pellotin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاتین
-
pellotine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاتین
-
platinite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پلاتین