کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پف
/pof/
معنی
۱. بادی که از دهان و میان دو لب خارج کنند برای خاموش کردن چراغ یا برافروختن آتش یا خنک کردن یک چیز گرم.
۲. (اسم) ورم؛ آماس.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آماس، باد، متورم، ورم
۲. آماه، پفو، دم، فوت، نفحه، نفخ، ورم
فعل
بن گذشته: پف کرد
بن حال: پف کن
دیکشنری
bagginess, drag, puff, whiff
-
جستوجوی دقیق
-
پف
واژگان مترادف و متضاد
۱. آماس، باد، متورم، ورم ۲. آماه، پفو، دم، فوت، نفحه، نفخ، ورم
-
پف
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِصت .) 1 - بادی که در اثر جمع کردن هوا از دهان به در آید. 2 - آماس ، ورم .
-
پف
لغتنامه دهخدا
پف . [ پ ُ ] (اِ صوت ) بادی بود که از دهان بدرآرند برای کشتن چراغ یا تیز کردن آتش یا سرد کردن چیزی گرم و امثال آن . پفو. فوت . دم . باد : معاذاﷲ که من نالم ز چشمش وگر شمشیر بارد ز آسمانش بیک پف خف توان کردن مر او رابیک لج پخج هم کردن توانش .یوسف عروض...
-
پف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) pof ۱. بادی که از دهان و میان دو لب خارج کنند برای خاموش کردن چراغ یا برافروختن آتش یا خنک کردن یک چیز گرم.۲. (اسم) ورم؛ آماس.
-
پف
دیکشنری فارسی به عربی
زغب
-
واژههای مشابه
-
پُف
لهجه و گویش بختیاری
pof 1. جگر سفید، ریه؛ 2. پف.
-
پُف
لهجه و گویش تهرانی
باد، پف کرده، باد کرده،فوت،سبک وزن و دارای حجم زیاد
-
پِف
لهجه و گویش تهرانی
از اصوات، صدای ناهنجار مار
-
پُف نم،پُف نم زدن
لهجه و گویش تهرانی
آب را با دهان پاشیدن،افشانه زدن آب در ساخت نمد
-
oven spring
پُف پخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] افزایش ناگهانی حجم خمیر در نتیجۀ بالا بودن سرعت تخمیر و تولید گاز در ابتدای پخت
-
aerated confectionery
پُفقندینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی فراوردۀ قنادی که در آن هوا بدون افزایش وزن فراورده، موجب افزایش حجم و نیز بهبود طعم و بافت آن میشود
-
marshmallow
پفنبات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی آبنبات نرم که از مخلوط ژلاتین و سفیدۀ تخممرغ و شکر یا شیرۀ نشاسته تهیه میشود و بافتی اسفنجی دارد
-
پف نم
فرهنگ فارسی معین
(پُ. نَ) (اِمر.) (عا.) آب دهان .
-
پف آلود
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) = پف آلود. پف - آلود: 1 - بادکرده ، ورم کرده . 2 - آماسیده روی .