کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پش بلاند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پش بلاند
لغتنامه دهخدا
پش بلاند. [ پ ِ بْلا / ب ِ ] ((اِخ ) اورانات طبیعی اکسیددورادیوم .
-
واژههای مشابه
-
پش پش خوران افشار
لغتنامه دهخدا
پش پش خوران افشار. [ پ ِ پ ِخ ُ ن ِ اَ ] (اِخ ) نام رودی به خره ٔ خزل تویسرکان .
-
پُشْ دِ پُشْ
لهجه و گویش گنابادی
poshdeposh در گویش گنابادی یعنی پی در پی ، یار و پشتیبان ، برادر ، از یک نسل ، حامی
-
پای پش
لغتنامه دهخدا
پای پش . [ پ َ ] (اِ مرکب ) پرخان (؟) پای بود. (لغت نامه ٔ اسدی ) (اوبهی ). شرخاک . آواز پای : باز کرد از خواب زن را نرم و خوش گفت دزدانند و آمد پای پَش .رودکی .
-
پش میراکولز
لغتنامه دهخدا
پش میراکولز. [ پ ِ ل ُ ] (اِخ ) (لا...) نام پرده ٔ نقاشی چند تن از هنرمندان از جمله تابلوی ژوونه (در موزه ٔ لوور) و تابلوی رافائل (در موزه ٔ واتیکان ) و تابلوی گرایر (در موزه ٔ بروکسل ) و تابلوی دُکان (1855 م .).
-
پش کی
لغتنامه دهخدا
پش کی . [ پ َ ک َ ] (اِ) قاووت . پیه .
-
چش پش
لغتنامه دهخدا
چش پش . [ چ ِ پ ِ ] (اِخ ) نام پسر هخامنش که هخامنش سر سلسله ٔ دودمان هخامنشی بوده است . داریوش شاه گوید: پدر من ویشتاسپ است ، پدر ویشتاسپ ارشام ، پدر ارشام آریارَمن َ، پدر آریارمن چش پش ، پدر چش پش هخامنش .(بند 2 کتیبه ٔ کوچک داریوش در بیستون ، از ت...
-
چیش پش
لغتنامه دهخدا
چیش پش . [ چ ِ پ ِ ] (اِخ ) ازفرمانروایان قوم پارس (حدود سالهای 675 - 640 ق . م .) پسر و جانشین هخامنش سردودمان سلسله ٔ هخامنشی که پیش از هخامنش ریاست پارسومش به وی رسید (675 ق . م .) چون از ناتوانی ایلام آگهی یافت بخاک انزان (انشان ) حمله برد و خود ...
-
پُش پیز
لهجه و گویش بختیاری
poš-piz چوبى که در دستگاه جاجیمبافى بعد از پیز قرار گیرد piz .
-
پُش تِکى
لهجه و گویش بختیاری
poš-teki مُتکا، پشتى.
-
پُش مازَه
لهجه و گویش بختیاری
poš-mâza فیله، گوشتِ پُشت راسته.
-
پُش سَرِیَک
لهجه و گویش بختیاری
poš-sar-e-yak پشتِ سرِ هم، پىدرپى.
-
پُش کَرت
لهجه و گویش بختیاری
poš-kart فاصله بین دو کرت یا دو باغچه.
-
پُش رى کِردن
لهجه و گویش بختیاری
poš-ri kerdan پشت و رو کردن.