کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشیمانی خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشیمانی خوردن
لغتنامه دهخدا
پشیمانی خوردن . [ پ َ خوَرْ/ خُرْ دَ ] (مص مرکب ) ندامت . تَندﱡم . تأسف . تلهﱡف . تفکﱡه : مردم چرا از کاری پشیمانی خورند که دیگر بار خورده باشند. (از قابوسنامه ). گویند که برهمین از کشتن چندان مردم پشیمانی خورد و گفت ... (مجمل التواریخ و القصص ). آن...
-
واژههای مشابه
-
اشک پشیمانی
لغتنامه دهخدا
اشک پشیمانی . [ اَ ک ِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک ندامت : روز محشر را کند شب نامه ٔ ناشسته اش هرکه دست از دامن اشک پشیمانی کشید. صائب (از آنندراج ).و رجوع به اشک ندامت شود.
-
پشیمانی نمودن
لغتنامه دهخدا
پشیمانی نمودن . [ پ َ / ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار دریغ و حسرت . تَندﱡم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
-
ضرر و پشیمانی
فرهنگ گنجواژه
نهایت پشیمانی.
-
جستوجو در متن
-
خوردن
لغتنامه دهخدا
خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مؤلف ). جویدن . خائیدن . (ناظم الاطباء) : تلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیو...
-
خاک خوردن
واژهنامه آزاد
اظهار پشیمانی وتوبه
-
regretting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشیمانی، افسوس خوردن، حسرت بردن
-
ندامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ندامة] nedāmat پشیمان شدن؛ پشیمانی؛ اندوه و افسوس.〈 ندامت خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی] پشیمان شدن و افسوس خوردن.〈 ندامت کشیدن: (مصدر لازم) [قدیمی] پشیمانی کشیدن؛ پشیمانی بردن.
-
تندم
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ دُّ) [ ع . ] (مص ل .) پشیمان شدن ، پشیمانی خوردن .
-
لب گزیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ دَ)(مص م .)تأسف خوردن ، پشیمانی نمودن .
-
اسف
دیکشنری عربی به فارسی
پشيماني , افسوس , تاسف , افسوس خوردن , حسرت بردن , نادم شدن , تاثر
-
regret
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشيمان شدن، پشیمانی، تاسف، افسوس، تاثر، افسوس خوردن، حسرت بردن
-
دست کندن
لغتنامه دهخدا
دست کندن . [ دَ ک َدَ ] (مص مرکب ) کنایه از افسوس و پشیمانی خوردن . (برهان ). کنایه از دست گزیدن و افسوس و پشیمانی خوردن .(آنندراج ). دست بدندان کندن . دست به دندان گزیدن .