کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشیمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پشیمان
/pašimān/
معنی
کسی که از کاری که کرده شرمگین و ناخشنود باشد و نخواهد آن کار را تکرار کند: ◻︎ پشیمان شد از کرده و خوی زشت / بفرمود بر سنگ گورش نبشت (سعدی۳: ۴۹۸).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تائب، متاسف، متلهف، منفعل، نادم
دیکشنری
contrite, penitent, regretful, remorseful, repentant, rueful, sorry
-
جستوجوی دقیق
-
پشیمان
واژگان مترادف و متضاد
تائب، متاسف، متلهف، منفعل، نادم
-
پشیمان
فرهنگ فارسی معین
(پَ) [ په . ] (ص .) نادم ، شرمگین .
-
پشیمان
لغتنامه دهخدا
پشیمان . [ پ َ ] (ص ) در پهلوی پشامان خوانده شده شاید از «پس »که سین به شین مبدل شده و از مان (منش ) ترکیب یافته باشد. (فرهنگ ایران باستان ص 73). نادم . مُتَنَدِّم .ندمان . ندیم . سادم . سدمان . منیب . تائب : رو بخور و هم بده که گشت پشیمان هرکه نداد ...
-
پشیمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pašēmān] ‹پشیم› pašimān کسی که از کاری که کرده شرمگین و ناخشنود باشد و نخواهد آن کار را تکرار کند: ◻︎ پشیمان شد از کرده و خوی زشت / بفرمود بر سنگ گورش نبشت (سعدی۳: ۴۹۸).
-
واژههای مشابه
-
پشیمان شدن
لغتنامه دهخدا
پشیمان شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نَدَم . تندم . ندامت . ندمان . نادم شدن . ندامت حاصل کردن . سَدَم . (تاج المصادر بیهقی ) : اگر پند من یک به یک نشنوی بفرجام کارت پشیمان شوی . فردوسی .پشیمان شد از کشتن موبدان ز درگاه کم گشتن بخردان . فردوسی .گر ...
-
کور و پشیمان
لغتنامه دهخدا
کور و پشیمان . [ رُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سخت پشیمان . (فرهنگ فارسی معین ). از اتباع ، سدمان ندمان . سادم نادم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ورجوع به «کور و پشیمان » در ذیل ترکیب های کور شود.
-
مث سگ پشیمان
لهجه و گویش تهرانی
خیلی پشیمان
-
کور و پشیمان
فرهنگ گنجواژه
سخت پشیمان.
-
جستوجو در متن
-
نادم
فرهنگ واژههای سره
پشیمان
-
ندامت
فرهنگ واژههای سره
پشیمان
-
نادم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] nādem پشیمان.
-
سادم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sādem اندوهگین؛ پشیمان.
-
توزدن
لهجه و گویش تهرانی
پشیمان شدن،ترسیدن