کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پشور
معنی
(پُ) (اِ.) نفرین ، دعای بد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشور
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِ.) نفرین ، دعای بد.
-
پشور
لغتنامه دهخدا
پشور. [ پ ِ ] (اِخ ) (ده ...) دوازده فرسخ مغربی شهر لار. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
پشور
لغتنامه دهخدا
پشور. [ پ ُ ] (اِ) پشول . نفرین و دعای بد را گویندو با سین بی نقطه هم آمده است . (برهان قاطع). لعنت .
-
جستوجو در متن
-
پشول
لغتنامه دهخدا
پشول . [ پ ُ ] (اِ) رجوع به پشور و بشول شود.
-
نفرین
لغتنامه دهخدا
نفرین .[ ن َ / ن ِ ] (اِ) دعای بد. (لغت فرس اسدی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). لعنت . بسور. پسور. سنه . غورا. یارند. پشول . پشور. دشنام . (از ناظم الاطباء). از: نَ (نفی ، سلب ) + فرین (آفرین )؛ ضد آفرین . مقابل آفرین درتمام ...