کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشه و عَنقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشه و عَنقا
فرهنگ گنجواژه
خیلی کوچک و خیلی بزرگ.
-
واژههای مشابه
-
آغال پشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'āqālpaše پشهغال؛ درختی که در آن پشۀ بسیار جمع شود؛ درخت نارون.
-
پشه بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) وسیله ای از پارچة توری که برای جلوگیری از آزار پشه آن را با بندها یا میله هایی بر روی بستر نصب کنند.
-
پشه غال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) 1 - (ص .) جایی که پشه زیاد دارد. 2 - (اِ.) درختی از نوع نارون که پشة بسیار به خود جذب می کند.
-
پشه ٔ زرین
لغتنامه دهخدا
پشه ٔ زرین . [ پ َ ش َ / ش ِ ی ِ زَرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شراره ٔ آتش را گویند. (برهان ).
-
پشه بند
لغتنامه دهخدا
پشه بند. [ پ َ ش َ / ش ِ ب َ ] (اِ مرکب ) خانه ای از قماش تُنُک که محفوظ ماندن از نیش پشه را در آن خسبند. پشه دان . ستاره . ستار. (برهان ).پشه خانه . کِلّه . (منتهی الارب ) (زمخشری ). ناموسیة.
-
پشه خوار
لغتنامه دهخدا
پشه خوار. [ پ َ ش َ /ش ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) مَلَج . رجوع به ملج شود.
-
پشه دان
لغتنامه دهخدا
پشه دان . [ پ َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به پشه بند شود.
-
پشه ریزه
لغتنامه دهخدا
پشه ریزه . [ پ َ ش َ / ش ِ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) پشه خاکی . بعوضة.
-
پشه کوره
لغتنامه دهخدا
پشه کوره . [ پ َ ش َ / ش ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پشه ٔ خرد. پشه ریزه .
-
پشه گزیدگی
لغتنامه دهخدا
پشه گزیدگی . [ پ َ ش َ / ش ِ گ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) ریش بلخی . رجوع به ریش بلخی شود.
-
پشه ناک
لغتنامه دهخدا
پشه ناک . [ پ َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) پرپشه . که پشه بسیار دارد. بَعِضَة. مَبعوضَة. ارض ُ بعضَة؛ زمینی پَشَه ناک .
-
پشه غال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] paš[š]eqāl ۱. جایی که پشۀ بسیار جمع شود؛ پشهدار؛ سارخکدار؛ سارشکدار؛ پشهخانه.۲. درختی که پشۀ بسیار داشته باشد.۳. (اسم) درختی از نوع نارون که پشۀ بسیار به خود جذب میکند.
-
پشه ناک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] paš[š]enāk پشهدار؛ پرپشه.