کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پشنگ
/pašang, pešeng/
معنی
۱. ‹پشنج› آبی که از تکان دادن یک چیز تر به کسی یا جایی پاشیده شود؛ ترشح آب.
۲. [قدیمی] = زنبه: ◻︎ با دوات و قلم و شعر چه کار است تو را / خیز و بردار تش و دستره و پیل و پشنگ (ابوحنیفۀ اسکافی: شاعران بیدیوان: ۵۹۱).
۳. [قدیمی] = اهرم
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
dribble, exudation, lever, pry, spatter, spill, splash, spray
-
جستوجوی دقیق
-
پشنگ
فرهنگ فارسی معین
(پَ شَ) (اِ.) 1 - زنبه ، تخته ای با چهار دسته که با آن خشت و گل و امثال آن را جا به جا می کنند. 2 - اهرم . 3 - تیشه .
-
پشنگ
لغتنامه دهخدا
پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) (اتابک شمس الدین ...) نام پسر ملک سلغر شاه بن اتابک احمدبن اتابک یوسفشاه بن اتابک شمس الدین الب ارغون بن اتابک هزاراسف بن ابوطاهربن محمدبن علی بن ابوالحسن فضلوئی عم زاده و داماداتابک نورالورد پسر سلیمان شاه بن اتابک احمد. از...
-
پشنگ
لغتنامه دهخدا
پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) برادرزاده ٔ فریدون و پدر منوچهر و شوهر ماه آفرید دختر فریدون .
-
پشنگ
لغتنامه دهخدا
پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) قلعه ای است بحوالی قندهار. (فرهنگ رشیدی ).
-
پشنگ
لغتنامه دهخدا
پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام پسرزاده ٔ توربن فریدون ، پدر افراسیاب ، شاه توران : نخواهیم شاه از نژادپشنگ فسیله نه نیکو بود با پلنگ .فردوسی .
-
پشنگ
لغتنامه دهخدا
پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام داماد طوس سردار ایران .
-
پشنگ
لغتنامه دهخدا
پشنگ . [ پ َ ش َ ] (اِخ ) نام دیگر شیده پسر افراسیاب است . (از مجمل التواریخ والقصص ص 49 و 90).
-
پشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pašang, pešeng ۱. ‹پشنج› آبی که از تکان دادن یک چیز تر به کسی یا جایی پاشیده شود؛ ترشح آب.۲. [قدیمی] = زنبه: ◻︎ با دوات و قلم و شعر چه کار است تو را / خیز و بردار تش و دستره و پیل و پشنگ (ابوحنیفۀ اسکافی: شاعران بیدیوان: ۵۹۱).۳. [قدیمی] = اهرم
-
پشنگ
لهجه و گویش تهرانی
پیشاهنگ
-
واژههای مشابه
-
نوده پشنگ
لغتنامه دهخدا
نوده پشنگ . [ ن َ دِ هَِ پ َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیدخت بخش جویمند شهرستان گناباد، در 36 هزارگزی شمال شرقی گناباد در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 492 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9...
-
پشنگ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) ترشح ، با دست آب پاشیدن .
-
پشنگ زدن
لغتنامه دهخدا
پشنگ زدن . [ پ َ ش َ / پ ِ ش ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کمی آب پاشیدن با دست . گل نم زدن .
-
پَشَنگ، پشنگه
لهجه و گویش تهرانی
ترشح، پشنگه،با دست آب پاشیدن
-
افراسیاب پور پشنگ
لغتنامه دهخدا
افراسیاب پور پشنگ . [ اَ ب ِ رِ پ َ ش َ ] (اِخ ) همان افراسیاب پادشاه داستانی توران است . رجوع به افراسیاب در همین لغت نامه و حبیب السیر و فهرست آن شود.