کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشم گوسفند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشم گوسفند
واژهنامه آزاد
صوف
-
واژههای مشابه
-
پَشم
لهجه و گویش بختیاری
pašm پشم.
-
پِشُم
لهجه و گویش بختیاری
pešom ورم، آماس.
-
villous, shaggy
پشمآلود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرکپوش پوشیده از کرکهای بلند و نرم و مجعد و پراکنده
-
پشم ریختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ)(مص ل .) بی اعتبار شدن .
-
پشم کشیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. کِ دَ) (مص ل .) 1 - دور کردن . 2 - تفرقه انداختن .
-
باغ پشم
لغتنامه دهخدا
باغ پشم . [ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قائد رحمت بخش زاغه شهرستان خرم آباد که در 15 هزارگزی شمال خاوری زاغه و 3 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ خرم آباد به بروجرد در دامنه واقع است . ناحیه ای است سردسیر با 260 سکنه و آب آن از سراب باغ پشم تأمین میشود. م...
-
پشم درکشیدن
لغتنامه دهخدا
پشم درکشیدن . [ پ َ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) دورکردن معربد و هرزه گوی از خود به لطائف الحیل . (فرهنگ رشیدی ) : درنمی گنجد اگر موی شود بیهده گوی هر که بیهوده کند عربده پشمش درکش . نزاری (از بهار عجم ).کشیدم پشم در خیل و سپاهش نظامی (از فرهنگ رشیدی...
-
پشم کشیدن
لغتنامه دهخدا
پشم کشیدن . [ پ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تفرقه و پریشانی انداختن در چیزی . (بهار عجم ) : کشیدم پشم در خیل و سپاهش . نظامی (از بهار عجم ).|| کنایه از دور کردن معربد و هرزه گوی باشد از خود به لطائف الحیل . || هلاک کردن . (غیاث اللغات ).
-
پشم چال
لغتنامه دهخدا
پشم چال . [ پ َ ] (اِخ ) رجوع به پشمه چال شود.
-
پشم چاه
لغتنامه دهخدا
پشم چاه . [ پ َ ] (اِخ ) نام بلوکی در لاهیجان واقع در شمال آن دارای 1059 خانوار. (از جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 271).
-
پشم چین
لغتنامه دهخدا
پشم چین . [ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه بیرین کند. آنکه پشم اغنام و جز آن بُرَد. || (اِ مرکب ) افزاری که بدان پشم تن حیوانات ببرند.
-
پشم چینی
لغتنامه دهخدا
پشم چینی . [پ َ ] (حامص مرکب ) عمل چیدن یا بریدن پشم حیوانات .
-
پشم خوار
لغتنامه دهخدا
پشم خوار. [ پ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) حشره ٔ پشم خوار، چون پت و مانند آن .