کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت گوش اندازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پشت دری
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (اِمر.) پارچه یا پرده ای که پشت در یا پنجره بیآویزند.
-
پشت رو
فرهنگ فارسی معین
(ی ) ( ~.) (ق .) وارونه ، واژگونه .
-
پشت کار
فرهنگ فارسی معین
(پُ) (اِمر.) پایداری ، همت .
-
پشت گرمی
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ) (حامص .) 1 - به کسی متکی بودن ، اعتماد. 2 - مددکاری .
-
پشت مازه
فرهنگ فارسی معین
(پُ. زِ) (اِمر.) 1 - تیرة پشت ، ستون فقرات . 2 - گوشتی که بر دو طرف ستون فقرات جای دارد، راسته .
-
پشت ماهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) هر جسم پشت برآمده مانند ماهی .
-
پشت نویسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (حامص .) نوشتن در پشت سند برای انتقال آن به دیگری .
-
تیره پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) (اِمر.) ستون فقرات ، 33 مهره که از زیر گردن تا کمر قرار دارد.
-
سنگ پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ) (اِمر.) لاک پشت .
-
هم پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) (ص .) متحد، پشتیبان .
-
آب پشت
لغتنامه دهخدا
آب پشت . [ ب ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نطفه . منی . آب مردی : آب رخ زآب پشت بگریزدکآب پشت آب رویها ریزد.سنائی .
-
آزرده پشت
لغتنامه دهخدا
آزرده پشت . [ زَدَ / دِ پ ُ ] (ص مرکب ) چاروائی که پشت او خسته و ریش شده باشد. || مجازاً، پیری پشت بخم کرده .
-
کاسه پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ) (اِ.) 1 - لاک پشت ، سنگ پشت . 2 - کنایه از: آسمان ، فلک .
-
لاک پشت
فرهنگ فارسی معین
(کْ پُ) (اِ.) سنگ پشت ، جانوری از ردة خزندگان که سردستة خاصی به نام خود وی (لاک پشت ) در این رده می باشد. صفت مشخص این خزنده وجود و نمو بسیار غلاف یا لاک است که برای حفاظت اعضا به کار می رود و دارای بخش پشتی و شکمی است و برحسب محیط زیستی به چهار دسته...
-
چاک پشت
لغتنامه دهخدا
چاک پشت . [ پ ُ ] (ص مرکب ) اسبی که در کمر فرورفتگی داشته باشد و شانه و کفلش برآمده بود. (ناظم الاطباء). و رجوع به چال پشت شود.