کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشت و رو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشت و رو
فرهنگ گنجواژه
وارونه ،دو طرف. پشت و رو یکی = یکسان.
-
واژههای مشابه
-
پُشْتَ
لهجه و گویش گنابادی
poshta در گویش گنابادی یعنی خاک هایی که روی هم انبار شده اند ، چیزهایی که روی هم انبار شده اند.
-
پُشت
لهجه و گویش گنابادی
posht در گویش گنابادی یعنی یار ، یاور ، پشتیبان ، عقب
-
پِشت
لهجه و گویش بختیاری
pešt پیشت، صوتى براى دور کردن گربه.
-
پشت به پشت دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بِ. ~. دَ) (مص ل .) 1 - متحد شدن . 2 - به هم کمک کردن .
-
پشت هم ،پشت سر هم
لهجه و گویش تهرانی
پیاپی
-
پشت کردن
واژگان مترادف و متضاد
اعراض، رویگردانی
-
سخت پشت
لغتنامه دهخدا
سخت پشت .[ س َ پ ُ ] (ص مرکب ) محکم . استوار. سفت : چون آن گرد روی آهن سخت پشت بنرمی در آمد ز خوی درشت .نظامی .
-
علت پشت
لغتنامه دهخدا
علت پشت . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیماری ابنه . (ناظم الاطباء). داءالمشایخ . علت مشایخ .
-
کاسه پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (زیستشناسی) kāsepošt =لاکپشت
-
گسسته پشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gostepošt ۱. شکستهپشت.۲. [مجاز] بیپشتوپناه.
-
buttressed
پشتبنددار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دارای پشتبند
-
back of bow
پشت کمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← پشت
-
آب پشت
فرهنگ فارسی معین
(بِ پُ) (اِمر.) منی ، آب مرد.