کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشتی گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پشتی گر
/poštigar/
معنی
۱. یاریدهنده.
۲. حمایتکننده؛ پشتیبان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پشتی گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] poštigar ۱. یاریدهنده.۲. حمایتکننده؛ پشتیبان.
-
واژههای مشابه
-
پُشْتیْ
لهجه و گویش گنابادی
poshti در گویش گنابادی یعنی عقبی ، آن عقبی ، اشاره به آن پُشت
-
پُشتی
لهجه و گویش تهرانی
جای تکیه
-
کوله پشتی
لغتنامه دهخدا
کوله پشتی . [ ل َ / ل ِ پ ُ ] (اِ مرکب ) کیسه ای که برای حمل خواربار و لوازم دیگر برپشت بندند. ساک . (فرهنگ فارسی معین ). || در کوهنوردی کیسه ٔ محتوی وسایل کوهنورد را گویند. ساک . (فرهنگ فارسی معین ).
-
هم پشتی
لغتنامه دهخدا
هم پشتی . [ هََ پ ُ ] (حامص مرکب ) مدد و معونت و یکدیگر را یاری کردن : هم پشتی و یکدلی و موافقت میباید. (تاریخ بیهقی ). از هم پشتی دشمنان اندیش نه از بسیاری ایشان . (مرزبان نامه ).اگرچه مرا با چنین برگ و سازبه هم پشتی کس نیاید نیاز.نظامی .
-
کوله پشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kulepošti کیف نسبتاً بزرگی برای راحت حمل کردن لوازم مختلف که بر پشت و روی شانهها قرار میگیرد.
-
backdoor, trapdoor
در پشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] برنامهای که با دور زدن روندهای عادی، امکان دستیابی به یک سامانۀ رایانهای را فراهم میسازد
-
پشتی کردن
فرهنگ فارسی معین
(پُ. کَ دَ) (مص م .) یاری کردن ، حمایت کردن .
-
هم پشتی
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) (حامص .) هم پشت بودن ، یاری ، یاوری .
-
آزرده پشتی
لغتنامه دهخدا
آزرده پشتی . [ زَدَ / دِ پ ُ ] (حامص مرکب ) چگونگی و صفت آزرده پشت .
-
کوله پشتی
فرهنگ فارسی معین
(لِ. پُ) (اِمر.) کیف یا کیسه ای که برای حمل بار بر پشت بندند.
-
شوره پشتی
لغتنامه دهخدا
شوره پشتی . [ رَ / رِ پ ُ ] (حامص مرکب ) شوخی و کج ادائی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
باشی پشتی
لغتنامه دهخدا
باشی پشتی . [ پ ُ ] (اِ مرکب ) مِسنَدَه . (یادداشت مؤلف ). نُمَرقَه . (یادداشت مؤلف ).
-
پشتی کردن
لغتنامه دهخدا
پشتی کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پشتیبانی کردن . یاری کردن . مدد کردن . مظاهرت . حمایت . معاضدت . امداد : اگر پشتی کند گردون چه باید پشتی لشکرچه باید یاری مردم کرایاور بود دولت . قطران .دگر ره دایه گفت ای سرو سیمین نه فرزند من است آزاده رامین که...