کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشتیبان گیری آینه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
track speeder, speeder, pop car
خطروِ پشتیبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشین ریلی کوچکی که برای جابهجا کردن کارکنان و تجهیزاتِ سبک روی خط حرکت میکند
-
پشتیبان زیر برد
دیکشنری فارسی به عربی
دعم
-
جستوجو در متن
-
گیتی نما
لغتنامه دهخدا
گیتی نما. [ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) نمایان کننده ٔ گیتی . که گیتی در او نماید. رجوع به گیتی نمای شود.- آینه ٔگیتی نما ؛ آینه ٔ اسکندری : به سعی ای آهنین دل مدتی باری بکش کآهن به سعی آیینه ٔ گیتی نما و جام جم گردد. سعدی .- جام گیتی نما : گنج در آ...
-
نصرت
لغتنامه دهخدا
نصرت . [ ن ُ رَ ] (اِخ ) نصراﷲ (میرزا...) اردبیلی متخلص به نصرت از عرفا و شعرای قرن سیزدهم است و به روایت هدایت در زمان ولیعهدی محمدشاه معلم وی بود و چون محمدشاه به سلطنت رسید مقام صدارت را به وی تکلیف کرد و او نپذیرفت ، میرزا نصراﷲ در دوران سلطنت مح...
-
رونما
لغتنامه دهخدا
رونما. [ ن ِ ] (نف مرکب ) روی نما. رونمای . نماینده ٔ رخسار. پیداکننده ٔ رخ . نشان دهنده ٔ چهره . کاشف عارض . || (اِ مرکب ) رونما. روی نما. هدیه ای که عروسان را دهند. (شرفنامه منیری ) (از آنندراج ). کنایه از هدیه ای است که در وقت دیدن روی عروس دهند. ...
-
mirrorlike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آینه ای
-
circular measure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اندازه گیری دایره ای
-
stratified sampling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمونه گیری طبقه ای
-
specular
فرهنگ لغات علمی
آینه ای
-
آینه ٔ چینی
لغتنامه دهخدا
آینه ٔ چینی . [ ی ِ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آینه ای از فولاد جوهردار. آینه از مس و نقره و برنج . (تحفه ). ظاهراً آینه ٔ حلبی نیز همین است . سجنجل . (زمخشری ). آینه که از تل یا تال سازند. (برهان ) : همی بنفشه دمد زیر زلف آن سرهنگ همی ب...
-
آینه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âyna طاری: ovina طامه ای: âyna طرقی: âyna کشه ای: âyine نطنزی: âyna
-
کورنومتر
واژهنامه آزاد
وسیله ای برای اندازه گیری زمان های کوتاه (معمولا برای مسابقات)
-
کورنومتر
واژهنامه آزاد
وسیله ای برای اندازه گیری زمان های کوتاه (معمولا برای مسابقات)
-
قدنما
لغتنامه دهخدا
قدنما. [ ق َ ن َ / ن ُ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنچه بالا را بنمایاند. آنچه قد از آن دیده شود.- آینه ٔ قدنما ؛ آینه ای که تمام اندام در آن دیده شود. آینه ٔقدّی .
-
آینه دار
لغتنامه دهخدا
آینه دار. [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه آینه در پیش دارد تا عروس و جز او خویشتن در آن بینند : ای آفتاب آینه دار جمال تومشک سیاه مجمره گردان خال تو. حافظ.|| سرتراش . گرّای . سلمانی . گرّا. تانگول . تونکو. موی تراش . موی ستر. حلاق . مُزَیِّن . || ت...