کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پشتواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پشتواره
/poštvāre/
معنی
باری که بتوان آن را به پشت برداشت؛ پشته؛ کولهبار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
back, backpack, brace, support
-
جستوجوی دقیق
-
پشتواره
فرهنگ فارسی معین
(پُ رِ) (اِمر.) آن اندازه بار که با پشت توان حمل کرد.
-
پشتواره
لغتنامه دهخدا
پشتواره . [ پ ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مقداری باشد از هر چیز که یک کس به پشت تواند برداشت و از جائی بجائی تواند برد و آنرا پشتاره نیز گویند. (از فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ). آن مقدار باشداز بار که بدوش و پشت برتوان گرفت . (صحاح الفرس ). آنچه از بار...
-
پشتواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پشتوار، پشتباره، پشتاره› [قدیمی] poštvāre باری که بتوان آن را به پشت برداشت؛ پشته؛ کولهبار.
-
پشتواره
لهجه و گویش تهرانی
کوله پشتی
-
واژههای همآوا
-
پشت واره
واژهنامه آزاد
باری به مقداری که بر پشت توان گذاشت و برد؛ یک "کوله بار"
-
جستوجو در متن
-
پشتاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] poštāre = پشتواره
-
امنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آمنه› [قدیمی] 'am[a]ne تودۀ هیزم؛ پشتۀ هیزم؛ پشتواره.
-
پشتاره
فرهنگ فارسی معین
(پُ رَ) (اِ.) نک پشتواره .
-
نجد
واژگان مترادف و متضاد
پشتواره، تپه، تل، توده، دشت، فلات
-
کاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kāre ١. پشتواره؛ پشته.٢. پشتۀ علف یا هیزم.
-
کاره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (اِ.) پشتواره ، بستة کوچک از هیزم و علف .
-
پشتیاره
لغتنامه دهخدا
پشتیاره . [ پ ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) پشتواره .
-
پشتوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] poštvār ۱. پشتیبان؛ پشتوپناه.۲. (اسم) = پشتواره