کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسسو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سو
لهجه و گویش گنابادی
sw در گویش گنابادی یعنی بینایی چشم ها ، دید داشتن ، جهت ، سمت
-
سو
دیکشنری فارسی به عربی
اتجاه , جانب , نصف ، اِتِّجاهٌ
-
سو
لهجه و گویش بختیاری
su 1. روشنى، نور؛ 2. دید چشم. tiâ-m su nâra>:چشمم خوب نمىبیند؛be su-i čera qasam:به نور این چراغقسم> .
-
سُو
لهجه و گویش بختیاری
sov صبح، فردا.
-
سَوْ
لهجه و گویش بختیاری
sa:v سهو، اشتباه.
-
سو
لهجه و گویش تهرانی
جانب ،طرف، پهلو
-
سو
لهجه و گویش تهرانی
روشنی ،نور
-
سو
لهجه و گویش تهرانی
نسل(کبوتر بازی)
-
سو
واژهنامه آزاد
آب
-
سو
واژهنامه آزاد
بینایی چشم ها || سو داشتن:دید داشتن
-
backward crosstalk
همشنوی پسسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← همشنوی انتهای نزدیک
-
backward secrecy
رازمانی پسسو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] خصوصیتی که بنا بر آن لو رفتن کلید نشستهای پیشین باعث نمیشود که امنیت نشست کنونی به خطر بیفتد
-
پس
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشت، پی، ته، خلف، دنبال، ظهر، عقب، ورا ۲. آنگاه، بنابرین، درنتیجه، سپس، لذا ۳. بعد
-
aft 2
پس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عقب یا نزدیک یا به سمت پاشنۀ شناور
-
پس
فرهنگ فارسی معین
رفتن (پَ. رَ تَ)(مص ل .)1 - عقب رفتن . 2 - تنزل کردن .