کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسسوزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
susi temple
معبد سوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی معبد اورارتویی با نقشهای چهارگوش بهشکل سازهای برجگونه و تکاتاقی
-
helium burning
هلیمسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فرایند گداخت هستههای هلیم و تبدیل آنها به کربن در هستۀ ستاره
-
hydrogen burning
هیدروژنسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مجموعهای از واکنشهای گداخت هستهای که در طی آن هیدروژن به هلیم تبدیل میشود
-
underburning
کفسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی حریق کفسوز برنامهریزیشده برای تأمین نیازهای زیستگاهی گیاهان و حیات وحش یا کاهش خطر حریق ناگهانی
-
carbon burning
کربنسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مجموعهای از واکنشهای گداخت هستهای که در هستۀ ستارههای سنگین رخ میدهد و باعث تبدیل کربن به نئون و سدیم میشود
-
صبح سوزی
لغتنامه دهخدا
صبح سوزی . [ ص ُ ] (حامص مرکب ) افروختن صبح : یا آه عاشق بود خود بر صبح سوزی نامزدکان تیر آتش پاش زد بدْرید خفتان صبح را.خاقانی .
-
آتش سوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ātašsuzi آتش گرفتن دکان، خانه، یا جای دیگر بهصورت ناخواسته؛ حریق.
-
silicon burning
سیلیسیمسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مجموعهای از واکنشهای گداخت هستهای که در هستۀ ستارههای پُرجِرم رخ میدهد و در آن سیلیسیم به آهن و نیکل تبدیل میشود
-
shell burning
پوستهسوزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فرایند گداخت هستهای هریک از عناصر در پوستۀ اطراف هستۀ ستاره که پس از سوختن کاملِ آن عنصر در هسته رخ میدهد
-
روغن سوزی
فرهنگ فارسی معین
(رُ غَ) (حامص .) 1 - نوعی اشکال فنی در موتور که باعث سوختن روغن همراه با سوخت موتور می شود. 2 - (عا.) کنایه از: بی رمق شدن .
-
جان سوزی
لغتنامه دهخدا
جان سوزی . (حامص مرکب ) عمل جانسوز : رای تو بکین توزی دارد سر جانسوزی چون نیست لبت روزی هم رای تو اولی تر. خاقانی .رجوع به جان سوز شود.
-
دشمن سوزی
لغتنامه دهخدا
دشمن سوزی . [ دُ م َ ] (حامص مرکب ) عمل دشمن سوز. آزار دشمن : عادت دشمن سوزی و دوست نوازی آن مهر سپهر سرافرازی ... در میان عالمیان باقی و پایدار ماند. (حبیب السیر چاپ طهران ج 3 جزو 4 ص 323).
-
روغن سوزی
لغتنامه دهخدا
روغن سوزی . [ رَ / رُو غ َ ] (حامص مرکب ) عمل سوختن روغن . (فرهنگ فارسی معین ). || هر گاه در موتور اتومبیل پیستون یا رینگ به علتی خراب و از کار بیفتد قسمتی از روغن موتور که میل لنگ و یاطاقانها در آن کار می کنند از طریق روزنهایی که بر اثر خرابی مذکور ...
-
سبب سوزی
لغتنامه دهخدا
سبب سوزی . [ س َ ب َ ] (حامص مرکب ) نابود کردن سبب . از میان بردن سبب : از سبب سازیش من سودائیم وز سبب سوزیش سوفسطائیم . مولوی .در سبب سازیش سرگردان شدم وز سبب سوزیش هم حیران شدم .مولوی .
-
سینه سوزی
لغتنامه دهخدا
سینه سوزی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) آزردگی . رنج . جفا. (ناظم الاطباء).