کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسسرعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پس
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه، قید) [پهلوی: pas، مقابلِ پیش] pas ۱. بنابراین: او بیمار شد، پس به مدرسه نرفت.۲. آنگاه؛ آنگه؛ بَعد از آن: بچهها بلند شدند، پس استاد آمد.۳. (اسم) عقب؛ پشت سر: ◻︎ تنِ من جمله پسِ دل رود و دل پس تو / تن هوای دل و دل جمله هوای تو کند (منوچهر...
-
پس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pus] [قدیمی] pos پسر؛ پور: ◻︎ پس آگاه کردند زآن کارزار / پُسِ شاه را فرخاسفندیار (دقیقی: ۷۹)، ◻︎ بیامد نخست آن سوار هژیر / پُسِ شهریار جهان اردشیر (فردوسی: ۵/۱۲۱).
-
پس
دیکشنری فارسی به عربی
ثانية , ظهر , فصاعدا , لذا , هکذا
-
پِسْ
لهجه و گویش گنابادی
pes در گویش گنابادی یعنی دارایی ، ثروت ، مال ، اندوخته ، پول
-
پس
واژهنامه آزاد
پُس(pos):پسر، در گویش محلی شهر بهبهان. پُس حسن:پسر حسن
-
پس ،پس بودن
لهجه و گویش تهرانی
بازنده بازی و قمار
-
پس اوکند، پس اوگند
لهجه و گویش تهرانی
پس انداز
-
velocity corridor
گسترۀ سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] محدودۀ قابلقبول از سرعت برانباشت در تحلیل سرعت
-
slack
محدودیت سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] کاهش موقت سرعت قطار تا حد معینی در خط
-
super giant-slalom skiing, super-G
مارپیچ سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مسابقۀ سرعت در مسیرهای مارپیچ بزرگ که تلفیقی از شیبسُری و مارپیچ بزرگ است
-
سرعت انتقال
واژگان مترادف و متضاد
تندفهمی، تیزهوشی
-
سرعت بخشیدن
واژگان مترادف و متضاد
شتاب کردن، تسریع کردن
-
velocity model, velocity cube
مدل سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مدل سهبعدی توزیع مکانی سرعت موج لرزهای p
-
speed scale
مقیاس سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نوعی مقیاس ترسیمی که با استفاده از آن میتوان آهنگ سرعت کشتی برداشت یا مسافتی را که در یک زمان مشخص طی کرده است بهراحتی تعیین کرد
-
به سرعت
فرهنگ واژههای سره
با شتاب