کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسزمینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
background
پسزمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، سینما و تلویزیون، هنرهای تجسمی] [زبانشناسی] آنچه به صحنهآرایی و ایجاد موارد حاشیهای در کنار پیام اصلی مربوط میشود [سینما و تلویزیون] معمولاً دورترین سطح نسبت به دوربین در هر نما یا صحنه [هنرهای تجسمی] عناصری تصویری که در ترکیببندی ...
-
واژههای مشابه
-
زمینه
واژگان مترادف و متضاد
اساس، سابقه، شالوده، طرح، عرصه، متن، نقشه، نمودار
-
زمینه
لغتنامه دهخدا
زمینه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) سطح هر چیز. (فرهنگ فارسی معین ). || متن چیزی از قبیل پرده ٔ نقاشی و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). سطح چیزی غیر از اشکال و صور آن . بوم . متن . مقابل گل . مقابل گل و بته .مقابل حاشیه : قالی زمینه سرمه ای . شال زمینه لاکی . ...
-
زمینه
فرهنگ فارسی معین
(زَ نِ) (اِ.) 1 - سطح هر چیز. 2 - متن هر چیزی مانند پردة نقاشی . 3 - موضوع ، سوژه . 4 - طرح ، نقشه . 5 - موقعیت ، وضعیت .
-
زمینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zamine ۱. سطح و روی چیزی.۲. [مجاز] طرح؛ نقشه.۳. [مجاز] موضوع.۴. [مجاز] متن.۵. چیزی که نقشه روی آن کشیده میشود.
-
زمینه
دیکشنری فارسی به عربی
ارض , اساس , تصميم , تضاريس , جزر , خلفية , رسم تخطيطي , قاعدة , موضوع , ميل ، اَخْتِصاصٌ
-
زمینه
واژهنامه آزاد
زمینه به معنی (بستر _بافت) در ادامه معنای اعتبار در لغت نامه آمده و (ضمینه) در این ردیف بی معنا است.
-
background light
نور پسزمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوری که پسزمینۀ نما یا صحنه را روشن میکند
-
backgrounding
پسزمینهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] در مطالعات گفتمانی و کاربردشناختی، فرایندی که به صحنهآرایی و ایجاد موارد حاشیهای در کنار پیام اصلیِ نویسنده یا گوینده مربوط میشود
-
backgrounded
پسزمینهسازیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی آنچه پسزمینه واقع شده است
-
پس
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشت، پی، ته، خلف، دنبال، ظهر، عقب، ورا ۲. آنگاه، بنابرین، درنتیجه، سپس، لذا ۳. بعد
-
aft 2
پس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عقب یا نزدیک یا به سمت پاشنۀ شناور
-
پس
فرهنگ فارسی معین
رفتن (پَ. رَ تَ)(مص ل .)1 - عقب رفتن . 2 - تنزل کردن .
-
پس
فرهنگ فارسی معین
(پَ) 1 - (حر اض .) پشت ، عقب ، آن سوی . 2 - (ق .) پشت سر، دنبال . 3 - پس از همه ، آخر کار. 4 - (حر رب .) آن گاه ، آن وقت . 5 - از این رو، بنابراین . 6 - (اِ.) قسمت عقب ، مؤخر. 7 - دبر، کون . ؛~ و پیش جابه جا، به صورتی غیر از صورت اصلی . ؛~ پسکی ع...