کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسزایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
epigenesis
پسزایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] نظریهای که بر مبنای آن فرایند تشکیل رویان یا جنین، حاصل تغییر تدریجی تخم است
-
واژههای مشابه
-
زایش
واژگان مترادف و متضاد
۱. تناسل، تولیدمثل، زادوولد، زاییدن ۲. تولد، میلاد، ولادت ≠ مرگ
-
زایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِمص .) عمل زاییدن .
-
زایش
لغتنامه دهخدا
زایش . [ ی ِ ] (اِمص ) زائیدن . (آنندراج ) (برهان قاطع). اسم مصدر زائیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). عمل وضع حمل : ستوران هم از اول زایش آشناور باشند. (جامع الحکمتین ص 26 از دکتر معین در حاشیه ٔ برهان قاطع: زایش ).سنگ بی نمج و آب بی زایش همچو نادان بو...
-
زایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) zāyeš زایمان؛ عمل زاییدن؛ بچه آوردن.
-
زایش
دیکشنری فارسی به عربی
اصبح , ولادة
-
breeding ratio
نسبت زایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نسبت اتمهای شکافتپذیر تولیدشده در واکنشگاه/ رآکتور زاینده به تعداد اتمهای شکافتپذیر مصرفشده در آن
-
breeding gain
بهرۀ زایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] افزایش خالص تعداد اتمهای شکافتپذیر نسبت به اتمهای سوخت مصرفشده در واکنشگاه/ رآکتور زاینده
-
preformation, preformism
پیشزایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] نظریهای که بر مبنای آن هر یاختۀ تخم محتوی یک موجود بالغ کوچک است
-
پس
واژگان مترادف و متضاد
۱. پشت، پی، ته، خلف، دنبال، ظهر، عقب، ورا ۲. آنگاه، بنابرین، درنتیجه، سپس، لذا ۳. بعد
-
aft 2
پس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] عقب یا نزدیک یا به سمت پاشنۀ شناور
-
پس
فرهنگ فارسی معین
رفتن (پَ. رَ تَ)(مص ل .)1 - عقب رفتن . 2 - تنزل کردن .
-
پس
فرهنگ فارسی معین
(پَ) 1 - (حر اض .) پشت ، عقب ، آن سوی . 2 - (ق .) پشت سر، دنبال . 3 - پس از همه ، آخر کار. 4 - (حر رب .) آن گاه ، آن وقت . 5 - از این رو، بنابراین . 6 - (اِ.) قسمت عقب ، مؤخر. 7 - دبر، کون . ؛~ و پیش جابه جا، به صورتی غیر از صورت اصلی . ؛~ پسکی ع...
-
پس
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ په . ] (اِ.) پسر، پور.