کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسین فرداشب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چوب پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← بافت چوبی پسین
-
secondary meristem
سرلاد پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] بافتی شامل یاختههای بُنلادی که بین بافتهای چوبی و آبکش ریشه و ساقۀ گیاهان قرار دارد و باعث رشد قطری آنها میشود
-
hind milk
شیر پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] شیر چگال و چرب و پرکالری که در هر بار شیردهی پس از شیر پیشین ترشح میشود
-
late-seral stage
پیایند پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مرحلۀ نهایی حیات یک تودۀ جنگلی از رسیدن به ابعاد تجاری تا رسیدن به حداکثر متوسط رویش سالانه
-
secondary growth
رشد پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] رشد حاصل از فعالیت سرلادهای جانبی یعنی بُنلاد آوندی و بُنلاد چوبپنبه
-
روز پسین
فرهنگ فارسی معین
(زِ پَ) (اِمر.) کنایه از: رستاخیز.
-
نماز پسین
فرهنگ فارسی معین
(نَ زِ پَ) (اِمر.) نماز عصر.
-
دست پسین
لغتنامه دهخدا
دست پسین . [ دَ ت ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دست پس .دست آخر. عاقبت . آخر کار. (برهان ). دست در این ترکیب به معنی نوبت است . (آنندراج ). آخربار : ندانم که دیدار باشد جزاین یک امشب بکوشیم دست پسین . فردوسی .|| داو آخر قمار و غیره . (برهان ). و رج...
-
روز پسین
لغتنامه دهخدا
روز پسین . [ زِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روز آخرین . || روز قیامت . (ناظم الاطباء):پرستش همان پیشه کن یا نیازهمه کار روز پسین را بساز. فردوسی .هست یکایک همه بر جای خویش روز پسین جمله بیارند پیش . نظامی .مپندار دلها بداغ تو ریش که روز پسین آیدت خ...
-
اله پسین
لغتنامه دهخدا
اله پسین . [ ] (اِخ ) قلعه ای از اسماعیلیان نزدیک طالقان . (یادداشت مؤلف ).
-
باد پسین
لغتنامه دهخدا
باد پسین . [ دِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی ضرطه . بادی که از مقعد بیرون آید. ابوالمعالی در هجا گوید : وقت گفتن از دهانش آنچنان آید نفس ترب میخورده که بویش آمد از باد پسین . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 179).رجوع به باد شود. || اقبال و سعادت آینده . ...
-
پسین فردا
لغتنامه دهخدا
پسین فردا. [ پ َ ف َ ] (ق مرکب ) دو روز بعد از فردا. سه روز بعد.
-
خشت پسین
لغتنامه دهخدا
خشت پسین . [ خ ِ ت ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خشت آخری بنا. آخرین خشت ساختمان : آنچه بدو خانه نوآیین بودخشت پسین آب نخستین بود.نظامی .
-
پسین فردا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) pasinfardā دو روز بعد از فردا؛ سه روز بعد.
-
پسین،()فردا
لهجه و گویش تهرانی
سه روز بعد