کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پسوده
لغتنامه دهخدا
پسوده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) دست زده . دست رسیده . و دست مالیده باشد و سوراخ کرده را نیز گویند. (برهان قاطع).
-
جستوجو در متن
-
بپسوده
لغتنامه دهخدا
بپسوده . [ ب ِ دَ / دِ ] (ن مف ) لمس شده . || سفته شده . || اندودشده . طلاشده . (ناظم الاطباء). و رجوع به بسوده و پسوده شود.
-
پسودن
لغتنامه دهخدا
پسودن . [ پ َ دَ ] (مص ) دست مالیدن . لمس کردن . دست زدن . (برهان قاطع در لفظ پسوده ). ببسودن . ببساویدن . مَس .