کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسغده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پسغده
/pasaqde/
معنی
= بسغده
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پسغده
فرهنگ فارسی معین
(پَ غَ دِ) (ص .) مهیا، ساخته ، آماده .
-
پسغده
لغتنامه دهخدا
پسغده . [ پ َ س َ دَ / دِ ] (ص ) آماده و مهیا ساخته باشد. (برهان قاطع). آراسته .ساخته . سیجیده . چیره . (لغت نامه ٔ اسدی نخجوانی ). بسیجیده . (برهان قاطع در همین لفظ).
-
پسغده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pasaqde = بسغده
-
جستوجو در متن
-
بسغده
لغتنامه دهخدا
بسغده . [ ب َ س َ / س ُ دَ/ دِ ] (ن مف ) پسغده . آسغده . آماده و ساخته و مهیا. (برهان ). آماده و مهیا. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ساخته و آماده . بسغدیدن مصدر آن و آسغده نیز گویند. (رشیدی ). سازواری . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید...