کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پست کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پست کردن
معنی
(پَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - کشتن ، نابود کردن . 2 - شکستن ، ویران کردن . 3 - دور کردن ، تهی کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
abase, debase, degrade, humble, lower, mail , pervert, post, vitiate
-
جستوجوی دقیق
-
پست کردن
فرهنگ فارسی معین
(پَ. کَ دَ) (مص م .) 1 - کشتن ، نابود کردن . 2 - شکستن ، ویران کردن . 3 - دور کردن ، تهی کردن .
-
پست کردن
لغتنامه دهخدا
پست کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آوردن . فرود افکندن . پائین آوردن . بزیر افکندن . تنزل دادن . هبت . (منتهی الارب ): خداوند این علت راباید که ... در خواب بقفا بازخسبد و بالین پست کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و امروز زیر سر را کوتاه کردن گویند...
-
پست کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اذلل , استسخف , اکبح , اهانة , بريد , حط منه , متواضع , منحط
-
واژههای مشابه
-
پست پست
لغتنامه دهخدا
پست پست . [ پ َ پ َ ] (ق مرکب ) نرم نرمک . آهسته آهسته :عشق میگوید بگوشم پست پست صید بودن بهتر از صیادی است .مولوی .
-
صندوق پست
لغتنامه دهخدا
صندوق پست . [ص َ ق ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که اداره ٔ پستخانه بر سر چهارراه ها یا در جاهای دیگر بر دیوارها نصب کند تا مردم نامه های خود را در آن افکنند.
-
غلام پست
لغتنامه دهخدا
غلام پست . [ غ ُ م ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مأمور پست که نامه ها و مراسلات را توزیع میکند. گسی بنده . رجوع به گسی بنده شود.
-
master substation
پست اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برق باکاروَری که پستهای دیگر را از راه دور واپایش میکند
-
satellite substation
پست اقماری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برق دورفرمانی که پست اصلی آن را واپایش میکند
-
transmission substation
پست انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برقی که ولتاژ بالایی برای انتقال به پستهای دیگر دارد
-
manned substation
پست باکاروَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برقی که در محل و بهوسیلۀ کارکنانی که در آن حضور دارند واپایش میشود
-
substation, substation of a power system, electric power station, electric power substation
پست برق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] مجموعهای از تجهیزات برقی که در یک نقطه نصب میشود و به خطوط توزیع یا انتقال متصل است و ازطریق آن برق را تغییر ولتاژ میدهند یا کلیدزنی (switching) میکنند
-
distribution substation
پست توزیع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برقی متصل به سامانۀ توزیع (distribution system) و تغذیهگرهای اولیه (primary feeder) برای تأمین بار تجاری و صنعتی و مسکونی
-
four-switch substation
پست چهارکلیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست حلقهای (mesh substation) با باسباری (busbar) به شکل چهارگوش که در هر ضلع یک کلید یا مدارشکن (circuit breaker) دارد
-
remotely controlled substation
پست دورفرمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برق بیکاروَری که نظارت بر آن با افزارههای دورفرمان صورت میگیرد