کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پستچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پستچی
/postči/
معنی
مٲمور پُستخانه؛ نامهرسان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
برید، پیک، چاپار، فراش، نامهرسان
برابر فارسی
نامه رسان، چاپار
دیکشنری
letter carrier, mailman, postman
-
جستوجوی دقیق
-
پستچی
واژگان مترادف و متضاد
برید، پیک، چاپار، فراش، نامهرسان
-
پستچی
فرهنگ واژههای سره
نامه رسان، چاپار
-
postman, facteur (fr.), facteur des postes (fr.)
پستچی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] شخصی که مسئولیت توزیع و تحویل مرسولههای پُستی را تا منازل و واحدهای کسبوکار بر عهده دارد
-
پستچی
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر - تر. ] (اِ.) نامه رسان ادارة پست ، مأمور پست .
-
پستچی
لغتنامه دهخدا
پستچی . [ پ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پیک . برید. فراش . پست . نامه رسان .
-
پستچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی. ترکی] postči مٲمور پُستخانه؛ نامهرسان.
-
پستچی
دیکشنری فارسی به عربی
بريد
-
واژههای مشابه
-
postman's round, letter carriers route, itinéraire (fr.)
گشت پستچی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات - پست] مسیر حرکت نامهرسان که براساس نشانیهای مرسولات از قبل تنظیم شده است
-
جستوجو در متن
-
postic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستچی
-
postique
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستچی
-
postictal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستچی
-
posthouse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستچی
-
postrider
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستچی