کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پسته ٔ وحشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یکه پسته
لغتنامه دهخدا
یکه پسته . [ ی ِک ْ ک َ پ ِ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 60000گزی خاور فریمان و 10000گزی جنوب راه مالرو عمومی فریمان به آق دربند، با 189 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ا...
-
Anacardiaceae
پستهایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] تیرهای از راستۀ افراسانان، به شکل درخت و درختچه، که پوست تنۀ آنها حاوی انگم است
-
پسته ای
لغتنامه دهخدا
پسته ای . [ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به پسته .از پسته . مثل پسته . فِستقی . || برنگ درون مغز پسته . سبزی روشن چنانکه سبزه ٔ اول بهار. سبزی خوش . رنگی سبز که کمی بزردی زند. سبز پسته ای . || پسته فروش . || (اِ) دکان پسته فروش .
-
خلال پسته
لغتنامه دهخدا
خلال پسته . [ خ ِ ل ِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ترکیب های کلمه ٔ خلال در این لغت نامه شود.
-
پسته زمینی
دیکشنری فارسی به عربی
فستق
-
گز پسته ای
لغتنامه دهخدا
گز پسته ای . [ گ َ زِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گزی که مغز آن پسته باشد. حلوایی که با پسته درست کنند. رجوع به گز بادامی شود.
-
بازار پسته شکنان
لغتنامه دهخدا
بازار پسته شکنان . [ رِ پ ِ ت َ / ت ِ ش ِ ک َ ] (اِخ )بازاری به بخارا. (احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 83).
-
پوست پسته ای
لغتنامه دهخدا
پوست پسته ای . [ ت ِ پ ِ ت َ / ت ِ ] (ص نسبی مرکب ) منسوب به پوست پسته . و این پوست در رنگ کردن پشم قالی بکار است . || رنگ سبز روشن و خوش .
-
پسته فندق ترشی
لهجه و گویش تهرانی
چیز عجیب غریب
-
جستوجو در متن
-
سقز
واژگان مترادف و متضاد
آدامس، انگم، رزین، صمغ، قندران، صمغ پسته وحشی
-
چاتلانقوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹چتلانقوش، چتلاقوچ› (زیستشناسی) čātlānquš ثمر درخت بنه یا پستۀ وحشی که از آن ترشی درست میکنند؛ بنه؛ بنگلک.
-
کیزون
لغتنامه دهخدا
کیزون . [ کیزْ وَ ] (اِ) پسته ٔ وحشی . فستق بری . بَن . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به بَن شود.
-
بنه
فرهنگ فارسی معین
(بَ نِ) ( اِ.) درختی است مانند پستة معمولی که آن را پسته وحشی هم گویند. بلندی اش تا چهار متر می رسد. گل این درخت به رنگ قرمز است که از آن در رنگرزی استفاده می شود. از پوست این درخت ماده ای بد ست می آید به نام سقز، از این رو به آن درخت سقز هم می گوین...
-
ارژن
لغتنامه دهخدا
ارژن . [ اَ ژَ ] (اِ) ارزن . ارزه . ارجن . ارجَنک . ارجان . درختی است با چوبی سخت که از وی کمان سازند. نوعی بادام کوهی است . درختچه ای از نوع بادام وحشی در نقاط خشک کوهستانی حوالی طهران و فارس . بادِم . تنگرس . تنگس . بیو. بیف . بخورک . قسمی از درخت ...