کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پستان دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پستان بند
لغتنامه دهخدا
پستان بند. [ پ ِ ب َ ] (اِ مرکب ) جامه ای که زنان پستان را دارند و آنرا به بر سوی بندند، تا پستان کلان نماید. پارچه ای که پستان را زنان زیر پیراهن بدان بندند تا برجسته نماید. پیراهن کوتاهی بی آستین که زنان بر روی تن پوشند و جای پستان در آن برجسته باش...
-
پستان درد
لغتنامه دهخدا
پستان درد. [ پ ِ دَ ] (اِ مرکب ) بیمارئی که پستان را رسد و آنرا دردناک کند.
-
بزرگ پستان
لغتنامه دهخدا
بزرگ پستان . [ ب ُ زُ پ ِ ] (ص مرکب ) آنکه پستان بزرگ و کلان دارد. زن که پستان بزرگ دارد، و این نزد اروپائیان از حسن باشد برخلاف در ایران . (یادداشت بخط دهخدا): امراءة طرطبی ؛ زن بزرگ پستان . شاة ضریعة؛ گوسفند بزرگ پستان . (منتهی الارب ).
-
خشک پستان
لغتنامه دهخدا
خشک پستان . [ خ ُ پ ِ ] (ص مرکب ) بی شیر. پستانی که شیر ندارد. چون : آن زن که برای دایگی استخدام شده بود خشک پستان بود.
-
پستان بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pestānband پارچهای که زنان در زیر پیراهن روی پستانهای خود میبندند.
-
سیاه پستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهپستان› [قدیمی] siyāhpestān ۱. زنی که پستانش سیاه باشد.۲. [مجاز] زنی که بچۀ خود را خوب پرورش ندهد.۳. [مجاز] زنی که هر بچهای را شیر بدهد، آن بچه بمیرد.
-
سیه پستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) siyahpestān = سیاهپستان
-
شش پستان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šešpestān ۱. زنی که پستانهایش نرم و بزرگ باشد.۲. [مجاز] زن پیر.۳. [مجاز] سگ ماده.۴. دشنامی مخصوص زنان.
-
سگ پستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sagpestān = سپستان
-
پستان بند
دیکشنری فارسی به عربی
حمالة الصدر
-
نوک پستان
دیکشنری فارسی به عربی
حلمة , صدر , صدي
-
پستان گاوی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی انگور دانه درشت
-
سه پستان
واژهنامه آزاد
درختی است زیبا که ارتفاع آن تا بیش از 10 متر می رسد؛ در مناطق جنوبی کشور به ویژه در استان های خوزستان، هرمزگان، بوشهر و سیستان و بلوچستان رشد می کند . برگهایی بزرگ و میوه هایی شبیه به زیتون دارد که در تهیه ترشی از آنها استفاده میشود. میوۀ این گیاه ما...
-
inframammary region, regio inframammaria
ناحیۀ پایین پستان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] بخشی از ناحیۀ سینه در پایین غدۀ پستان که مرز زیرین آن تا ناحیۀ زیرغضروفی شکم ادامه دارد
-
عجوز خشک پستان
لغتنامه دهخدا
عجوز خشک پستان . [ ع َ زِ خ ُ پ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیای بی وفا باشد. (برهان ) (آنندراج ). || زنی را گویند که هرگز نزائیده باشد. (برهان ) (آنندراج ).