کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پستاندار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پستاندار
/pestāndār/
معنی
هر جاندار که بچه بزاید، بچۀ خود را شیر بدهد، خونگرم و دارای ستون فقرات باشد. مادۀ آنها در پستانها غدههایی دارند که شیر از آنها میتراود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
animal
-
جستوجوی دقیق
-
پستاندار
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِمر.) رده ای از جانوران مهره دار خون گرم اغلب دارای بدن پوشیده از پشم یا مو به ویژه دارای غده های پستانی در ماده ها و معمولاً بچه زا. ج . پستانداران .
-
پستاندار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [جمع: پستانداران] (زیستشناسی) pestāndār هر جاندار که بچه بزاید، بچۀ خود را شیر بدهد، خونگرم و دارای ستون فقرات باشد. مادۀ آنها در پستانها غدههایی دارند که شیر از آنها میتراود.
-
پستاندار
دیکشنری فارسی به عربی
لبون
-
واژههای مشابه
-
جانوران پستاندار شبیه راسو
دیکشنری فارسی به عربی
ابن عرس
-
جنس نر حیوانات پستاندار
دیکشنری فارسی به عربی
خنزير
-
واژههای همآوا
-
پستان دار
لغتنامه دهخدا
پستان دار. [ پ ِ ] (نف مرکب ) (حیوان ...) جانوری که صاحب پستان است و بچه ٔ خود را بدان شیر دهد. پستانداران . دوده ٔ حیواناتی که بچه های خود را شیر دهند. ذوات الثدی .
-
جستوجو در متن
-
breastplow
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار
-
thoroughpin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار
-
breastwise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار
-
pasquinader
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار
-
لبون
دیکشنری عربی به فارسی
پستاندار
-
mammalian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار