کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پساوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پساوند
/pasāvand/
معنی
۱. = پسوند
۲. قافیه: ◻︎ همه یاوه همه خام و همه سست / معانی از چکاته تا پساوند (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۰).
۳. مقطع شعر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
rhyme, suffix
-
جستوجوی دقیق
-
پساوند
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِمر.) 1 - قافیة شعر. 2 - جزوی که به آخرکلمه اضافه شود و تغییری در معنی آن دهد.
-
پساوند
لغتنامه دهخدا
پساوند. [ پ َ وَ ] (اِ مرکب ) قافیه ٔ شعر را گویند. (برهان قاطع). و بیت ذیل را مثال آورده اند : همه یاوه همه خام و همه سست معانی باژگونه تا پساوند. لبیبی .لکن در این بیت که در لغت نامه ٔ اسدی به شاهد آمده است پساوند بمعنی مقطع قصیده و غزل و غیر آن بن...
-
پساوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ادبی) [قدیمی] pasāvand ۱. = پسوند۲. قافیه: ◻︎ همه یاوه همه خام و همه سست / معانی از چکاته تا پساوند (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۰).۳. مقطع شعر.
-
پساوند
دیکشنری فارسی به عربی
قافية
-
پساوند
لهجه و گویش تهرانی
سجع
-
جستوجو در متن
-
suffixes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پسوندها، پسوند، پسوندی، پساوند، پساوند ساختن، پسوند نصب کردن
-
پسوند
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِ.) نک پساوند.
-
suffixing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پسوند، پساوند ساختن، پسوند نصب کردن
-
suffixed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشت سر هم، پساوند ساختن، پسوند نصب کردن
-
غر
لغتنامه دهخدا
غر. [ غ َ ] (پسوند) (ظاهراً مبدل گر) پساوند در آخر بعض اسامی امکنه ، مانند وزاغر، کاشغر، خشاغر، شادغر.
-
غن
لغتنامه دهخدا
غن . [ غ َ ] (پسوند) (مزید مؤخر) پساوند در آخر بعض اسامی امکنه ، مانند: راغن ، خشوفغن و میغن .
-
غرد
لغتنامه دهخدا
غرد. [ غ َ ] (پسوند) (مزید مؤخر) ظاهراً لغتی در گرد پساوند امکنه : باشغرد. رجوع به غر شود.
-
مند
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ په . ] پساوند که در آخر کلمه درمی آید و معنی صاحب و دارنده را می رساند مانند: ارجمند، خردمند، دانشمند، هنرمند.
-
فلفل دان
لغتنامه دهخدا
فلفل دان . [ ف ِ ف ِ ] (اِ مرکب ) ظرفی که در آن فلفل ریزند. از: فلفل + دان ، پساوند مکان .