کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پز دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نهاری پز
لغتنامه دهخدا
نهاری پز. [ ن َ پ َ ] (نف مرکب )آنکه طعام پزد برای فروختن . (آنندراج ) : شیرین شکرفروش ما را بنگرلیلی ّ نهاری پز ما را دریاب .اشرف (از آنندراج ).
-
سفال پز
لغتنامه دهخدا
سفال پز. [ س ُ / س ِ پ َ ] (نف مرکب ) فخّار. کوزه گر.
-
شله پز
لغتنامه دهخدا
شله پز. [ ش ُ ل َ / ل ِ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه شله پزد.- نه نه خانم شله پز ؛ زنی مجهول الهویه یا زنی بی سروپا. پست ترین زن : نه نه خانم شله پز هم میتواند [ یا ] نه نه خانم شله پز هم میداند؛ یعنی دانسته ٔبزرگ و کاری عظیم نیست . (یادداشت مؤلف ).
-
نیم پز
لغتنامه دهخدا
نیم پز. [پ َ ] (ن مف مرکب ) چیزی که نیک پخته نشده باشد. (ناظم الاطباء). نیم پزیده . نیم پخته . رجوع به نیم پخته شود.
-
هریسه پز
لغتنامه دهخدا
هریسه پز. [ هََ س َ / س ِ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه هریسه پزد و فروشد : جمله بازارها بسوخت و آغاز آن از دکان هریسه پزی بود. (تاریخ بخارا ص 113).
-
آب پز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābpaz هر نوع مادۀ غذایی که در آب بیندازند و بجوشانند: تخم مرغ آبپز، سیبزمینی آبپز.
-
یخنی پز
لغتنامه دهخدا
یخنی پز. [ ی َ پ َ ](نف مرکب ) یخنی پزنده . که طعام یخنی پزد. که پختن یخنی پیشه دارد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به یخنی شود.
-
کاشی پز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kāšipaz کسی که آجر کاشی درست میکند؛ کاشیتراش؛ کاشیساز؛ کاشیگر.
-
گرده پز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gerdepaz نانوایی که نان گرده بپزد.
-
کله پز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kallepaz کسی که کله و پاچۀ گوسفند طبخ میکند و میفروشد.
-
گنده پز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gandepaz کسی که چیزهای گندیده و پست بپزد.
-
پیشپز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← پیشپزشده
-
آب پز
فرهنگ فارسی معین
(پَ)(اِمر.)آنچه که در آب ساده و بی - روغن پخته شده باشد.
-
آب پز
لغتنامه دهخدا
آب پز. [ پ َ ] (ن مف مرکب ) تخم مرغ یاگوشت به آب ساده و بی روغن پخته . مسلوق و مسلوقه .
-
کله پز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (ص فا.) کسی که کله و پاچه و شکنبه گوسفند را می پزد و می فروشد.