کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پزیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ دَ) (مص ل .) 1 - پخته شدن . 2 - رسیدن (میوه ).
-
پزیدن
لغتنامه دهخدا
پزیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) پختن . پخته شدن :هر میوه که در باغ جهان بد همه پخته ست ای غوره ٔ چون سنگ نخواهی تو پزیدن .مولوی .
-
پزیدن
لغتنامه دهخدا
پزیدن . [ پ ُ دَ ] (مص ) نشکنج گرفتن . (فرهنگ شعوری ).
-
پزیدن
لغتنامه دهخدا
پزیدن . [ پ ُ زِ دُ ] (اِخ ) رب النوع دریا در اساطیر یونان قدیم و آن با نپتونس رومیان یکی است .
-
پزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] pazidan = پختن
-
جستوجو در متن
-
پژیدن
لغتنامه دهخدا
پژیدن . [ پ َ دَ ] (مص ) در فرهنگ شعوری بمعنی پزیدن و پختن و طبخ آمده است . و آن ظاهراً صورتی از پزیدن است .
-
پزا
لغتنامه دهخدا
پزا. [ پ َ ] (نف ) صفت فاعلی دائمی از پزیدن . که زود پزد. آنچه که در حرارت کم پخته شود و بیشتر در حبوبات گویند: لپه ٔ پزا. نخود پزا. (مقابل ناپز و ناپزا). || در کلمات مرکبه مانند ناپزا بمعنی ناپزنده یا دیرپزنده و دست پزا بمعنی دست پخته است .
-
مکر
لغتنامه دهخدا
مکر.[ م َ ] (ع اِمص ، اِ) فریب . (منتهی الارب ). فریب . ریو. تنبل و حیله و خدعه و فریب دادگی و تزویر و ریا و دورویی و غدر. (ناظم الاطباء). فریب و با لفظ بستن و کردن مستعمل . (آنندراج ). دستان . فسون . افسون . گربزی . خداع . خدیعت . ترفند. کید. مکیدت ...