کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پزش
/pazeš/
معنی
عمل پختن؛ پختن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پزش
لغتنامه دهخدا
پزش . [ پ َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر پختن . عمل پختن .
-
پزش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] pazeš عمل پختن؛ پختن.
-
جستوجو در متن
-
پخت و پز
لغتنامه دهخدا
پخت و پز. [ پ ُ ت ُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طبخ . پختن : پخت و پز خانه با فاطمه است . پخت و پزش خوب است - پخت و پز کردن ؛ در سِرّ قراری به حیله به ضرر کسی دادن .
-
پز
لغتنامه دهخدا
پز. [ پ ُ ] (فرانسوی ، اِ) بمعنی وضع و تظاهر و ادعا.در زبان فارسی بمعنی ریخت و هیأت و شکل و صورت : پزش را باش ! یعنی هیأت و ظاهر او را نگر.- بدپز ؛ بدشکل . بدریخت .- خوش پز ؛ خوش هیأت . خوش ریخت . زیبا.- امثال :پُزِ عالی جیب ِ خالی .
-
پخت
لغتنامه دهخدا
پخت . [ پ ُ ] (مص مرخم ) طبخ . پَزش . || مقداری از چیزی که در یک بار پزند یا در یک بار دردیگ کنند: یک پخت قهوه . یک پخت فلفل . یک پخت چای .ترکیب ها:-پل و پخت . دست پخت . دم پخت . مغزپخت . نیم پخت .رجوع به ردیف و رده ٔ همین کلمات شود. || طرز و حالت و...
-
پختن
لغتنامه دهخدا
پختن . [ پ ُ ت َ ] (مص ) (از پهلوی اف فونتن ) طبخ کردن . بآتش نرم کردن اعم از آنکه با آب گرم یا بر روی آتش یا بر روغن و چربو کنند. اهراء. (زوزنی ). || طبخ . چنانکه جامه و نسیجی را، انضاج : پختن دیگ ِ نیک خواهان راهرچه رخت سرا ست سوخته به . سعدی .- پخ...