کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پر کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آق پر
لغتنامه دهخدا
آق پر. [ پ َ ] (ص مرکب ) (از ترکی ِ آق ، سفید + فارسی ِ پر، رگ ِ خُرد) نام قسمی چای که دارای رنگ روشن و طعمی تلخ تر و بوی خوش است .
-
ته پر
لغتنامه دهخدا
ته پر. [ ت َه ْ پ ُ ] (ص مرکب ) تفنگ و توپی که ته آن را باز کرده باروت و گلوله در وی گذارند. (ناظم الاطباء). مقابل سرپر. تفنگ که در آن فشنگ بکار برند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تفنگ شود.
-
پیش پر
لغتنامه دهخدا
پیش پر. [ پ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرزشهرستان بروجرد واقع در 43 هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو چشمه ویران به قلعه هومه . کوهستانی و معتدل ، دارای 109 تن سکنه . آب آنجا از چاه و قنات . محصول آن غلات و لبنیات . شغل اهالی آنجا زر...
-
دل پر
لغتنامه دهخدا
دل پر. [ دِ پ ُ ] (ص مرکب )دل آکنده از غم و اندوه یا خشم و غضب . بسیار غمگین واندوهگین یا خشمگین و غضبناک . رجوع به دل پری شود.- دل پر بودن ؛ لبریز از شکایت بودن . (آنندراج ) : چون آستین همیشه جبینم ز چین پر است یعنی دلم ز دست تو ای نازنین پر است .غ...
-
دره پر
لغتنامه دهخدا
دره پر. [ دَرْ رَ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مصعبی بخش حومه شهرستان فردوس . واقع در 23هزارگزی خاور فردوس و سرراه مالرو عمومی مصعبی به فردوس . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
درخت پر
لغتنامه دهخدا
درخت پر. [ دِ رَ ت ِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل پر. زینج . (یادداشت مرحوم دهخدا). سماق پر. (از دائرةالمعارف فارسی ). رجوع به گل پر در همین لغت نامه شود.
-
ده پر
لغتنامه دهخدا
ده پر. [ دَه ْ پ َ ] (ص مرکب ) دهبرج . ده پره . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ده پره شود.
-
زرین پر
لغتنامه دهخدا
زرین پر. [ زَرْری پ َ ] (ص مرکب ) زرین بال . رجوع به زرین بال شود.- تذرو زرین پر ؛ کنایه از خورشید : از پی آن تذرو زرین پرآهنین آشیان کنید امروز. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 483).- سیمرغ زرین پر ؛ کنایه از خورشید : عید همایونفر نگر سیمرغ زرین پر نگرابروی...
-
شاه پر
لغتنامه دهخدا
شاه پر. [ پ َ ] (اِ مرکب ) مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است . (از یادداشت مؤلف ). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (فرهنگ نظام ). پرهای بلند بال پرندگان که بر طبقات هوا هنگام پرواز تکیه کند و عمل پریدن را میسور سازد : از سر تیغش ...
-
شاسب پر
لغتنامه دهخدا
شاسب پر. [ پ َ ] (اِخ ) دیهی از دهات لاریجان در طبرستان . (مازندران و استراباد ترجمه ٔ وحید، مازندرانی ص 154).
-
سوزن پر
لغتنامه دهخدا
سوزن پر. [ زَ پ َ ] (اِ مرکب ) رجوع به سوزن بال شود : دیده از او بیضه ٔ سوزن پر است بخیه زن جامه ٔ خشک و تر است .سالک قزوینی (از آنندراج ).
-
سیخ پر
لغتنامه دهخدا
سیخ پر. [ پ َ ](ص مرکب ) بچه ٔ جانوران پرنده را گویند که هنوز پر ایشان خوب برنیامده باشد و مانند خاری در نظر نماید گویند سیخ پر شده است . (برهان ). بچه ٔ مرغ که ابتدای پرآوردن او باشد. (فرهنگ رشیدی ). بچه ٔ جانوران پرنده که هنوز پرهایش کامل برنیامده ...
-
سی پر
لغتنامه دهخدا
سی پر. [ پ ُ ] (ص مرکب ) ماه که سی روز تمام است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
شب پر
لغتنامه دهخدا
شب پر. [ ش َ پ َ ] (نف مرکب )شب پرنده . پرنده در شب . || (اِ مرکب ) به معنی شب پره و شب پرک یعنی مرغ عیسی و خفاش است . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 221). رجوع به شب پرک و شب پره شود.
-
شش پر
لغتنامه دهخدا
شش پر. [ ش َ /ش ِ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از گرز آهنین که دارای شش پهلو می باشد. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). چوب دستی ضخیم و محکم که بر سر آن قطعه ٔ آهنی شش پهلو نصب کرده باشند و در تداول عوام شش برنیز تلفظ شود و شاید بدین ...