کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پری نژاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پری نژاد
/parinežād/
معنی
۱. از نژاد پری؛ پریزاد؛ پریزاده.
۲. [مجاز] زیبا مانند پری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پری نژاد
فرهنگ فارسی معین
(پَ . نِ) (ص مر.) 1 - پری زاده . 2 - معشوق . 3 - زیباروی .
-
پری نژاد
لغتنامه دهخدا
پری نژاد. [ پ َ ن ِ ] (ص مرکب ) که اصل و تبار از پری دارد. پری زاد. پری زاده (کنایه از معشوق ) : گوری کنیم و باده کشیم و بُویم شادبوسه دهیم بر دو لبان پری نژاد. رودکی .یاری گُزیدم از همه گیتی پری نژادزآن شد ز پیش چشم من امروز چون پری .فرخی .
-
پری نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] parinežād ۱. از نژاد پری؛ پریزاد؛ پریزاده.۲. [مجاز] زیبا مانند پری.
-
واژههای مشابه
-
پَری
لهجه و گویش تهرانی
پروانه، پروین،پریوش،پریرخ
-
پریچهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari čehr) فرشته رو ، زیبا مثل پری ؛ (به مجاز) زیبارو (ی).
-
پریچهره
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari čehre) (= پری چهر) ، ← پریچهر .
-
پریرخ
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari rox) (= پری چهر) ، ← پری چهر.
-
پریرخسار
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari roxsār) (= پری چهر) ، ← پری چهر.
-
پریرو
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari ru) (= پری چهر) ، ← پری چهر.
-
پریروی
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari ruy) (= پری چهر) ، ← پری چهر.
-
پریزاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari zād) (در قدیم) پریزاده ، آنکه از نژادِ پَری است و (به مجاز) زیبا رو است .
-
پریسیما
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari simā) (فارسی ـ عربی) (= پری چهر) ، ← پری چهر.
-
پریشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari šā) (= پری شاد) ، ← پریشاد .
-
پریشاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: pari šād) زیبا روی شاد و خرم .