کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پریسیما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پری
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ق .) مخفف پریر، بر سر واژه های شب و روز می آید و معنای دو شب پیش یا دو روز پیش را می دهد.
-
پری
لغتنامه دهخدا
پری . [ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام گوید: نام نهری است در منتهای شمال شرقی دَرسم و بطرف جنوب غربی جریان دارد طول آن تقریباً صدهزار گز. آنگاه که رود موزور و چند آب دیگر به وی پیوندد در نزدیکی خرپوت به رود مراد ریزد در سابق وادی این نهر نیز بنام پری ق...
-
پری
لغتنامه دهخدا
پری . [ پ َ ] (اِ) موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و بچشم نیاید وغالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. فرشته ،مقابل دیو. همزاد. جان . جن . جنی . جِنَّة. خافی . خافیه . خافیاء. حوری . مَلک . روحانی . خندله . (منتهی الارب ). نوعی از زنان جن...
-
پری
لغتنامه دهخدا
پری . [ پ َ ] (اِخ ) نام کاریزی در ملایر.
-
پری
لغتنامه دهخدا
پری . [ پ َ ] (ق ) دوهنگام پیش . دوبار پیش . مخفف پریر است که پریروز (کذا) باشد که روز پیش دیروز است . (برهان قاطع) . پری ، روز گذشته است (کذا) که مخفف پریر باشد و پریر نیز به یای مجهول است چون یای مجهول و واو مجهول در روزمره ٔ عراقیان بلکه اکثر اهل ...
-
پری
لغتنامه دهخدا
پری . [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) لقب و منصب پر . || اقطاع و تیولی که متعلق به مقام پر بود. || مقام اعضاء مجلس لردها در انگلستان معاصر. || مقام اعضاء مجلس عالی فرانسه از 1815 تا 1848 م .
-
پری
لغتنامه دهخدا
پری . [ پ ُ / پ ُرْ ری ](حامص ) حالت و چگونگی پر. آکندگی . زفتی . مملوی . اِمتلاء. مِلاء. مِلائة. انباشتگی . بَشم . کظة : نیشکری باش ز پُرّی خموش چند زدن چون نی خالی خروش . امیرخسرو.- || امتلاء معده :مرد را چون ممتلی شداز حسد کار افتراست بدمزاجان را ...
-
پری
لغتنامه دهخدا
پری . [ پْری / پ ِ ] (اِخ ) (مارکیز دو...) محبوبه ٔ دوک دو بوربن ، وزیر لوئی پانزدهم . وی بسال 1698 م . در پاریس متولد و در 1727 م . درگذشت .
-
پری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: parik، جمع: پریان] [عامیانه] pari ۱. موجود افسانهای و اساطیری نظیر جن بهصورت زنی بسیارزیبا که مانند فرشته بال دارد و پرواز میکند و در زیبایی نقیض دیو است.۲. [مجاز] زن زیبا.۳. [قدیمی] جن.
-
پری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ پریر] [قدیمی] pari ۱. دو روز پیش؛ پریروز: ◻︎ مرد امروزی هم از امروز گوی / از پری و دی و فردا دَم مزن (محمدشیرین مغربی: لغتنامه: پری).۲. دو شب پیش؛ پریشب.
-
پری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: prix] peri پاداش؛ جایزه.
-
پری
دیکشنری فارسی به عربی
جني , جنية
-
پری
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pari طاری: pari طامه ای: pari طرقی: peri کشه ای: pari نطنزی: pari
-
پَری
لهجه و گویش تهرانی
پروانه، پروین،پریوش،پریرخ
-
پاکسیما
فرهنگ نامها
(تلفظ: pāk simā) (فارسی ـ عربی) دارای چهره ی پاک و نورانی.