کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پریری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پریری
/pariri/
معنی
پریروزی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پریری
لغتنامه دهخدا
پریری . [ پ َ ] (ص نسبی ) منسوب به پریر. پریرینه .
-
پریری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پریر) ‹پریرینه، پرینه› [قدیمی] pariri پریروزی.
-
جستوجو در متن
-
prairie fowl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغ پریری
-
prairie trillium
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تریلیوم پریری
-
lesser prairie chicken
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغ پریری کمتر
-
prairie dog
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ پریری
-
prairie chicken
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغ پریری
-
prairie rocket
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موشک پریری
-
greater prairie chicken
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغ پریری بیشتر
-
prairie orchid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارکیده پریری
-
blacktail prairie dog
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سگ سیاه و سفید پریری
-
prairie white-fringed orchis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Orchis سفید سفید پریری
-
prairie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پریری، چمن زار، چمن، فلات چمن زار
-
پریرینه
لغتنامه دهخدا
پریرینه . [ پ َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به پریر. پریری .