کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرگند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرگند
/porgand/
معنی
بسیاربدبو؛ گندیده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرگند
لغتنامه دهخدا
پرگند. [ پ ُ گ َ ] (ص مرکب ) سخت بویناک . بسیار بدبو.
-
پرگند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] porgand بسیاربدبو؛ گندیده.
-
جستوجو در متن
-
سرگین
لغتنامه دهخدا
سرگین . [ س َ / س ِ ] (اِ) پهلوی «سَرگین » . فضله ٔ حیوانات مانند گاو و خر و استر و اسب خصوصاً وقتی که آن را خشک و جهت سوزاندن تهیه کرده باشند. (ازحاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). زبل . (دهار). فرث . روث .سرجین و سرقین معرب آن است . (آنندراج ) : هرگز تو ...
-
تومان
لغتنامه دهخدا
تومان . (مغولی ، عدد، اِ) ده هزار. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). کلمه ٔ مغولی به معنی ده هزار است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : از هر ده یک نفر را امیر نُه دیگر کرده و از میان ده امیر یک کس را امیر صد نام نهاده و تمامت صد را د...