کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
flaky
پرکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که بافتی پرکمانند دارد
-
پرکی
لغتنامه دهخدا
پرکی . [ پ َ رَ ] (ص نسبی ) (کلاه ...) کلاهی درویشان را تَرک تَرک : حاجت به کلاه پرکی داشتنت نیست درویش صفت باش و کلاه تتری دار. سعدی .و در بعض نسخ برکی آمده است .
-
واژههای مشابه
-
flake powder, flake 2, flaky powder
پودر پرکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] پودری متشکل از دانههای تخت و نسبتاً نازک
-
flakestone
سنگآهک پرکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوعی سنگآهک شامل ورقهها و درونآوارهای گلآهکی
-
flake pigment
رنگدانۀ پَرَکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] نوعی رنگدانۀ معدنی برای تولید رنگهایی از قبیل رنگ فلزنما (metallic) و صدفی و رنگینتاب (iridescent)
-
جستوجو در متن
-
plates, platelets
پودر پولکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] پودری متشکل از دانههای فلزی که ضخامت دانههای آن از دانههای پودر پرکی بیشتر است
-
polychromatic finish
نماپوشۀ رنگبهرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پوششی با جلای فلزی و رنگدانههای شفاف و پرکی فلزی که جلوۀ رنگینتاب (iridescent) دارد