کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرچماَبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
banner cloud, cloud banner
پرچماَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] پرهاَبری (cloud plume) که غالباً در ادامۀ بادسوی قلههای منفرد و تیز و اغلب هرمیشکل کوهستان، حتی در روزهای بدون اَبر، مشاهده میشود
-
واژههای مشابه
-
پرچم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرق، درفش، رایت، علم، لوا ۲. زبانه، لهیب ۳. زلف، کاکل، مو
-
پرچم
فرهنگ فارسی معین
(پَ چَ) [ تر. ] (اِ.)1 - طره ، کاکل ، منگوله - ای از مو که بر سر نیزه ، علم و گردن اسب می آویختند. 2 - زبانة آتش . 3 - علم ، درفش ، رایت . 4 - بخش های میله مانند گل که تخم ها در آن قرار دارند.
-
پرچم
لغتنامه دهخدا
پرچم . [ ] (اِخ ) موضعی است در شمال غربی هارون آباد در حوالی زنجان .
-
پرچم
لغتنامه دهخدا
پرچم . [ پ َ چ َ ] (اِ) چیزی باشد سیاه و مدوّر که بر گردن نیزه و علم بندند. (برهان ). علاقه ٔ علم . ابریشم و موی اسب یا دم گاوی که بر گردن علم بندند. (از فرهنگی خطی ). و علی الظاهر رشته هائی سیاه و یا دم گاو و یا دُم غژغاو بود که در زیر سنان علم یا ن...
-
پرچم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] parčam ۱. پارچهای که معمولاً دارای نقش مخصوص یک کشور، مؤسسه، یا گروه است و معمولاً بر سر چوب یا میله نصب میکنند؛ بیرق؛ عَلَم؛ درفش.۲. (زیستشناسی) قسمتی از گل که از میلههای بسیار نازک تشکیل میشود و تخمهای نر در آن قرار دارد.۳. [قدیم...
-
پرچم
دیکشنری فارسی به عربی
راية , طاقة , علم
-
ابر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابل، رباب، سحاب، غمامه، میغ ۲. اسفنج
-
ابر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: abr] 'abr ۱. (هواشناسی) بخارهای غلیظشده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آنها باران، برف، و تگرگ میبارد: ◻︎ تا نگرید ابر کی خندد چمن / تا نگرید طفل کی جوشد لبن (مولوی: ۶۷۸)، ◻︎ ابر ا گر آب زندگی بارد / هرگز از شاخ بید ...
-
ابر
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [پهلوی: apar، مقابلِ پایین] ‹بر› [قدیمی] 'abar ۱. بالا؛ زبر.۲. بر: ◻︎ بزد نای رویین ابر پشت پیل / جهان شد ز لشکر چو دریای نیل (فردوسی۲: ۷۰۷).۳. به.۴. با.
-
cloud 1
اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. انبوههای از قطرکهای ریز آب یا ذرات یخ یا هر دو در جوّ 2. انبوههای از مواد ذرهای در جوّ که باعث کاهش دید میشود
-
cloud
اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعهای که زیرساخت آن مرکز دادههای دارای قابلیت فراهمسازی سختافزار است و در زمرۀ خدماتی است که به کاربران عرضه میشود * علت این نامگذاری ترسیم اینترنت به شکل اَبر در نمودار شبکه است.
-
ابر
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) 1 - تودة عظیم بخار آب ، میغ ، سحاب . 2 - اسفنج دریایی یا مصنوعی که با آن مثل یک کیسه یا لیف بدن را شستشو دهند؛ ابر حمام .
-
ابر
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ په . ] (اِ.) بالا، مق پایین .