کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرپشت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرپشت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اثخن
-
جستوجو در متن
-
quill feather
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرپشت کردن
-
اثخن
دیکشنری عربی به فارسی
کلفت کردن , ستبر کردن , ضخيم کردن , پرپشت کردن , کلفت تر شدن , غليظ شدن
-
thickened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضخیم شده، غلیظ شدن، کلفت تر شدن، غلیظ کردن، ضخیم کردن، سفت کردن، کلفت کردن، ستبر کردن، پرپشت کردن
-
thickening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضخیم شدن، غلیظ شدن، کلفت تر شدن، غلیظ کردن، ضخیم کردن، سفت کردن، کلفت کردن، ستبر کردن، پرپشت کردن
-
thicken
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضخیم شدن، غلیظ شدن، کلفت تر شدن، غلیظ کردن، ضخیم کردن، سفت کردن، کلفت کردن، ستبر کردن، پرپشت کردن
-
thickens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضخیم شدن، غلیظ شدن، کلفت تر شدن، غلیظ کردن، ضخیم کردن، سفت کردن، کلفت کردن، ستبر کردن، پرپشت کردن
-
piggybacks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوک ها، برپشت خود سوار کردن، کول کردن، پرپشت یاشانه سوار شدن
-
piggybacking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوک زدن، برپشت خود سوار کردن، کول کردن، پرپشت یاشانه سوار شدن
-
piggybacked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمربند ایمنی، برپشت خود سوار کردن، کول کردن، پرپشت یاشانه سوار شدن
-
piggyback
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمربندها، واگن مسطح، برپشت خود سوار کردن، کول کردن، پرپشت یاشانه سوار شدن، کول
-
معشب
دیکشنری عربی به فارسی
پر اب , ابدار , شاداب , پرپشت , با شکوه , مست کردن , مشروبخوار , الکلي
-
ثابت
دیکشنری عربی به فارسی
نامتناقض , استوار , ثابت قدم , ثابت , مقطوع , ماندني , بي جنبش , بي حرکت , جنبش ناپذير , غير منقول , بيع ناپذير , محروم نشدني , لا يتجزا , تغيير ناپذير , يکنواخت , نامتغير , ساکن , استاده , بي تغيير , ايستا , محکم , پرپشت , پي درپي , مداوم , پيوسته و...
-
متحمس
دیکشنری عربی به فارسی
گرم , سوزان , تند و تيز , مشتاق , علا قه مند , فراوان , پرپشت , فيض بخش , پربرکت , تيزکردن , شديدبودن , شديدکردن , نوحه سرايي کردن , تيز , پرزور , تند , حاد , شديد , زيرک , باهوش , فدايي , مجاهد , غيور , باغيرت , هواخواه