کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پروین
/parvin/
معنی
چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که از تعداد بسیاری ستاره تشکیل شده ولی فقط شش ستارۀ آن با چشم دیده میشود که در یکجا بهصورت خوشهای جمع شده و با هم در فضا حرکت میکنند؛ ثریا: ◻︎ آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق / خرمن مه به جوی خوشهٴ پروین به دوجو (حافظ: ۸۱۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ثریا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پروین
فرهنگ نامها
(تلفظ: parvin) (اوستایی) (در نجوم) دستهای از شش ستارهی درخشان در صورت فلکیِ ثور ؛ ثریا ، هفت خواهران ، خوشهی پروین ؛ (در قدیم (به مجاز) اشک ؛ (در اعلام) پروین اعتصامی شاعره بنامِ معاصر.
-
پروین
واژگان مترادف و متضاد
ثریا
-
پروین
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) = پرون : 1 - ثریا، صورتی فلکی که بالای شاخ صورت فلکی گاو قرار دارد. 2 - نام منزلی از منازل قمر.
-
پروین
لغتنامه دهخدا
پروین . [ پ َرْ ] (اِخ ) شش ستاره است یک به دیگر خزیده مانند خوشه ٔ انگور. (التفهیم بیرونی ). چند ستاره ٔ کوچک باشد یکجا جمع شده در کوهان ثور و آنرا بعربی ثریا خوانند و نام منزلی است از جمله ٔ 28 منزل قمر و بعضی گویند این ستاره ها دنبه ٔ حمل است نه ک...
-
پروین
لغتنامه دهخدا
پروین . [ پ َرْ ] (اِخ ) نام یکی از دیه های فرح آباد مازندران . (مازندران و استراباد رابینو).
-
پروین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پرو، پروه، پرن› (نجوم) parvin چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که از تعداد بسیاری ستاره تشکیل شده ولی فقط شش ستارۀ آن با چشم دیده میشود که در یکجا بهصورت خوشهای جمع شده و با هم در فضا حرکت میکنند؛ ثریا: ◻︎ آسمان گو مفروش این عظمت کاندر ع...
-
پروین
واژهنامه آزاد
پر (پرنده) و وین یعنی مانند؛ مانند پرِ پرنده.
-
واژههای مشابه
-
گاو پروین
لغتنامه دهخدا
گاو پروین . [ وِ پ َرْ ] (اِخ ) ثور ثریا : گاوی است در آسمان و نامش پروین گاو دگری نهفته در زیرزمین چشم خردت گشای چون اهل یقین زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین . خیام .رجوع به گاو شود.
-
پرویندخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: parvin doxt) دختری که صاحب چهرهای مانند پروین است؛ (به مجاز) زیبارو .
-
پروینرخ
فرهنگ نامها
(تلفظ: parvin rox) صاحب رخساری مانند پروین ؛ (به مجاز) زیبارو .
-
جان پروین
لغتنامه دهخدا
جان پروین . [ ن ِ پ َرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب . (مجموعه ٔ مترادفات ص 224).
-
ماه پروین
لغتنامه دهخدا
ماه پروین . [ پ َرْ ] (اِ مرکب ) اسم فارسی جدوار است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). زرنباد و جدوار. (ناظم الاطباء). جدوار. ماه فرفین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گیاهی است از تیره ٔ زنجبیلها که خاص مناطق گرم (هند و مالزی ) می باشد ...
-
پروین اعتصامی
لغتنامه دهخدا
پروین اعتصامی . [ پ َرْ ن ِ اِ ت ِ ] (اِخ ) مسمّاة به رخشنده . شاعره ٔ ایرانی . دخت مرحوم یوسف اعتصامی (اعتصام الملک آشتیانی ). وی در 25 اسفندماه 1285 هَ . ش . در تبریز متولد گردید. در کودکی با پدر به تهران آمد و بقیه ٔ عمر خود را در این شهر گذرانید....
-
پروین خاتون
لغتنامه دهخدا
پروین خاتون . [ پ َرْ ] (اِخ )شاعره ای است باستانی که از شعر او در لغت نامه ٔ اسدی به شاهد آمده است و در بعض نسخ پرویزخاتون ضبط شده وظاهراً پروین خاتون درست باشد این دو بیت از اوست :طفل را چون شکم بدرد آیدهمچو افعی ز رنج ، او برپیخت گشت ساکن ز درد چو...