کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرویزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرویزن
/parvizan/
معنی
= غربال: ◻︎ به پرویزن معرفت بیخته / به شهد عبارت برآمیخته (سعدی۱: ۷۰)، ◻︎ کرده از گرز و نیزه بر دشمن / استخوان آرد و پوست پرویزن (سنائی: ۲۴۵).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آردبیز، الک، غربال، غربیل، منخل
دیکشنری
filter, sieve, strainer
-
جستوجوی دقیق
-
پرویزن
واژگان مترادف و متضاد
آردبیز، الک، غربال، غربیل، منخل
-
پرویزن
فرهنگ فارسی معین
(پَ زَ) (اِ.)=پروزن : 1 - غربال . 2 - الک . 3 - هر آلت مشبک و سوراخ سوراخ .
-
پرویزن
لغتنامه دهخدا
پرویزن . [ پ َرْ زَ ] (اِ) آلتی بود که بدان بیختنیها چون شکر و آرد و امثال آن بیزند. پرویز (مخفف آن ). پروزن . آردبیز. ماشو. ماشوب . گرمه بیز.گرمه ویز. تنگ بیز. غِربال . اَلک . پالونه . پالوانه . ترشی پالا. مسحَل . مُنخُل . سماق پالا. هلهال : گه همچو...
-
پرویزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پروزن، پریزن، بریزن، پرویز، پریز، غرویزن، غریزن› [قدیمی] parvizan = غربال: ◻︎ به پرویزن معرفت بیخته / به شهد عبارت برآمیخته (سعدی۱: ۷۰)، ◻︎ کرده از گرز و نیزه بر دشمن / استخوان آرد و پوست پرویزن (سنائی: ۲۴۵).
-
پرویزن
دیکشنری فارسی به عربی
منخل
-
واژههای مشابه
-
پرویزن گر
لغتنامه دهخدا
پرویزن گر. [ پ َرْ زَ گ َ ] (ص مرکب ) غربالی . (دهار).
-
چشم پرویزن
لغتنامه دهخدا
چشم پرویزن . [ چ َ / چ ِ م ِ پ َرْ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سوراخ پرویزن است . (از آنندراج ) : گرد غم را با دل پررخنه ٔ ما الفتی است باشد آری آشنا با چشم پرویزن غبار.کلیم (از آنندراج ).
-
پرویزن گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] parvizangar پرویزنساز؛ غربالساز.
-
جستوجو در متن
-
غرویزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qarvizan = پرویزن
-
پرویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parviz = پرویزن
-
پریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pariz = پرویزن
-
پریزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parizan = پرویزن
-
منخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مناخل] [قدیمی] monxo(a)l غربال؛ پرویزن.