کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرویز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرویز
/parviz/
معنی
پیروز؛ مظفر؛ فاتح.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرویز
فرهنگ نامها
(تلفظ: parviz) (پهلوی) پیروز ، فاتح ؛ (در اعلام) نام خسرو دوم شاهنشاه ساسانی.
-
پرویز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ. ص .) پیروز، فاتح .
-
پرویز
لغتنامه دهخدا
پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) (مولی ...) رومی . متوفی به سال 987 هَ .ق . او راست ترجمه هیئت مولی علی قوشچی از فارسی بترکی در سال 987 هَ . ق . برای ابراهیم پاشا. و نیز او راست رسالة فی الولاء و تلخیص تلخیص المفتاح و شرح آن .
-
پرویز
لغتنامه دهخدا
پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) لقب خسرو دوم بیست و سومین پادشاه ساسانی است . پرویز در اصل ابهرویز بمعنی پیروز و مظفر باشد. در ترجمه ٔ طبری بلعمی آمده است : «هرمز را پسری بود پرویز نام و او را ولیعهد کرده بود و ملک ازپس خویش بدو داده بود بهرام و آن سپاه که ب...
-
پرویز
لغتنامه دهخدا
پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) نام فرزند اصغر احمدشاه دُرّانی . (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه صص 117-118).
-
پرویز
لغتنامه دهخدا
پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ )سلطان . مؤلف قاموس الاعلام گوید پسر جهانگیر از ملوک تیموریه ٔ دهلی هندوستان . وی در سال 1025 هَ . ق . برپدر عصیان آورد و دستگیر شد و به امر جهانگیر برادربزرگ او میرزاشاه جهان وی را به دکن برده بدانجا بکشتند. او را طبع شعر نیز ...
-
پرویز
لغتنامه دهخدا
پرویز. [ پ َرْ ] (ص ، اِ) اصل آن ابهرویز است بمعنی پیروز و مظفر . معرب آن اَبَرویز و ابرواز. فاتح . منصور. و رجوع به پروز شود. || مخفف پرویزن . غربال . رجوع به خاک پرویز شود. مؤلف فرهنگ جهانگیری گوید: پرویز... هفت معنی دارد اول : صاحب کامل التواریخ ...
-
پرویز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: aparvēč, aparvēy] ‹اپرویز› [قدیمی] parviz پیروز؛ مظفر؛ فاتح.
-
پرویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parviz = پرویزن
-
پرویز
واژهنامه آزاد
فاتح پیروز
-
واژههای مشابه
-
گور پرویز
لغتنامه دهخدا
گور پرویز. [ پ َرْ ] (اِخ ) دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز واقع در 9 هزارگزی جنوب ایذه ، کنار راه مالرو ده ملا به نورآباد. جلگه و گرم سیر است .سکنه ٔ آن 212 تن است . آب آن از قنات و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و...
-
قلعه پرویز
لغتنامه دهخدا
قلعه پرویز. [ق َ ع َ پ َرْ ] (اِخ ) این قلعه در یک فرسنگی جنوب قریه ٔ مریوت لارستان است . (جغرافیای غرب ایران ص 128).
-
پرویز لارستان
لغتنامه دهخدا
پرویز لارستان . [ پ َرْ زِ رِ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) فرسخی بیشتر جنوبی قریه ٔ مربوت از ناحیه ٔ مضافات شهر لار، کوه کوچکی افتاده آنرا قلعه پرویز و پرویزن گویند به ده نفر مستحفظ محفوظ بماند آبش از آب انبار بارانی و چاهی عمیق دارد آبش شور است . (فارس نامه...
-
پرویز فلک
لغتنامه دهخدا
پرویز فلک . [ پ َرْ زِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان قاطع).