کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پروزن
/parvazn/
معنی
از تقسیمبندیهای وزن ورزشکاران بعد از خروسوزن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ثقیل، سنگین، وزین ≠ سبک، کموزن
دیکشنری
ponderous
-
جستوجوی دقیق
-
پروزن
واژگان مترادف و متضاد
ثقیل، سنگین، وزین ≠ سبک، کموزن
-
پروزن
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (اِ.) = پرویزن : هر چیز پر سوراخ و شبکه دار، آردبیز، غربال .
-
پروزن
لغتنامه دهخدا
پروزن . [ پ َرْ وَ زَ] (اِ) پرویزن . پرویز. پریزن . پریز. آردبیز. غربال . || هرچیز پرسوراخ و شبکه دار : چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پروزن . ناصرخسرو.و رجوع به پرویزن شود.
-
پروزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] (ورزش) [منسوخ] parvazn از تقسیمبندیهای وزن ورزشکاران بعد از خروسوزن.
-
پروزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ پرویزن] [قدیمی] parvezan ۱. غربال؛ آردبیز.۲. هرچیز مشبک و سوراخسوراخ: ◻︎ چرخ پنداری بخواهد شیفتن / زآن همیپوشد لباس پروزن (ناصرخسرو۱: ۱۵۹).
-
جستوجو در متن
-
featherweights
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزن کم، ورزشکار پروزن
-
featherweight
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وزن کم، ورزشکار پروزن
-
وزین
واژگان مترادف و متضاد
۱. پروزن، ثقیل، سنگین، گران، گرانسنگ ۲. باوقار، رزین، سنجیده، گرانقدر، موقر، مهم، ≠ سبک
-
پرویزن
فرهنگ فارسی معین
(پَ زَ) (اِ.)=پروزن : 1 - غربال . 2 - الک . 3 - هر آلت مشبک و سوراخ سوراخ .
-
سنگین
واژگان مترادف و متضاد
۱. وزین، پروزن، گران ≠ سبک ۲. ثقیل، درشت، گرانبار ۳. باوقار، جاافتاده، رزین، متین، موقر ≠ جلف، سبک ۴. بدگوار، دیرهضم ≠ خوشگوار ۵. دشخوار، دشوار، تحملناپذیر، غیرقابل تحمل ۶. زننده ۷. پرقیمت، گران، گرانبها، قیمتی ۸. پرهزینه، مجلل
-
باسنگ
لغتنامه دهخدا
باسنگ . [ س َ ] (ص مرکب ) گرانبار. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سنگین . پروزن . محکم : و گر گرز تو هست باسنگ و تاب خدنگم بدوزد دل آفتاب . فردوسی . || بمجاز، استوار. محکم . متین : پسندیدم این رای باسنگ اوی که سوی خردبینم آهنگ اوی . فردوسی . || عظیم ا...
-
پرویزن
لغتنامه دهخدا
پرویزن . [ پ َرْ زَ ] (اِ) آلتی بود که بدان بیختنیها چون شکر و آرد و امثال آن بیزند. پرویز (مخفف آن ). پروزن . آردبیز. ماشو. ماشوب . گرمه بیز.گرمه ویز. تنگ بیز. غِربال . اَلک . پالونه . پالوانه . ترشی پالا. مسحَل . مُنخُل . سماق پالا. هلهال : گه همچو...
-
غربال
لغتنامه دهخدا
غربال . [ غ ِ /غ َ ] (اِ) آلت بیختن که ظرفی است دارای دیواره ٔ مدور که عموماً از تخته است و ته ظرف دارای سوراخهای بسیار است ، از روده بافته می شود و یا از مفتول . (فرهنگ نظام ). غربال را در قدیم از نی و سایر نباتاتی که مثل آن باشد میساختند. (از قاموس...