کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پروریدن
/parvaridan/
معنی
= پروردن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پروریدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ دَ) (مص م .) 1 - پروردن . 2 - تغذیه . 3 - حمایت کردن .
-
پروریدن
لغتنامه دهخدا
پروریدن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص ) پروردن . پروراندن . پرورانیدن . تیمار کردن . پرورش دادن . تربیت کردن . بار آوردن . بزرگ کردن . ترشیح . تعلیم . تأدیب : یوز را هرچند بهتر پروری چون یکی خشم آورد کیفر بری . رودکی .مار را هرچند بهتر پروری چون یکی خشم آور...
-
پروریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: parvaritan] parvaridan = پروردن
-
واژههای مشابه
-
گیتی پروریدن
لغتنامه دهخدا
گیتی پروریدن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص مرکب ) ترتیب کردن و پروراندن گیتی . نظم و ترتیب دادن گیتی .
-
درویش پروریدن
لغتنامه دهخدا
درویش پروریدن . [ دَرْ پ َرْ وَ دَ ] (مص مرکب ) عنایت و توجه به درویشان کردن . پرورش درویشان : گوئی برفت حافظ از یاد شاه یحیی یا رب بیادش آور درویش پروریدن .حافظ.
-
بنده پروریدن
لغتنامه دهخدا
بنده پروریدن . [ ب َ دَ / دِ پ َرْ وَ دَ ] (مص مرکب ) بنده پروردن : با خداوندگاری اوفتادیم کش سر بنده پروریدن نیست .سعدی .
-
خویشتن پروریدن
لغتنامه دهخدا
خویشتن پروریدن . [ خوی / خی ت َ پ َرْ وَ دَ ] (مص مرکب ) خویشتن پروردن . تربیت نفس . خود پروردن . خویشتن پروری کردن . || تن پروردن . خوشگذرانی کردن . تن پروریدن .
-
جستوجو در متن
-
پروران
لغتنامه دهخدا
پروران . [ پ َرْ وَ ] (نف ، ق ) صفت فاعلی بیان حالت . در حال پروریدن .
-
خیال ساختن
لغتنامه دهخدا
خیال ساختن . [ خ َ / خیا ت َ ] (مص مرکب ) خیال پروریدن . خیال پختن . اندیشه و توهم کردن . خیال کردن .
-
پرورش دادن
لغتنامه دهخدا
پرورش دادن . [ پ َرْ وَ رِ دَ ] (مص مرکب ) پروردن . پروریدن . پروراندن . پرورانیدن . تربیت کردن . بزرگ کردن . تأدیب . تعلیم . اِلماظ. ترشیح . تیمار کردن . پرستاری کردن . مراقبت کردن : و ایزد تعالی آفتاب را از نور بیافرید و آسمانها و زمینها را بدو پر...
-
تربیت کردن
لغتنامه دهخدا
تربیت کردن .[ ت َ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرورش دادن و کردن و تعلیم کردن . (ناظم الاطباء). پروردن . پروریدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تربیت و تعلیم شود : یکی از وزرا پسری کودن داشت ، پیش دانشمندی فرستاد که مر این را تربیت کن مگر عاقل شود. ...
-
نزیز
لغتنامه دهخدا
نزیز. [ ن َ ] (ع ص ) خواهان . شهوتمند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شهوان . (اقرب الموارد) (المنجد). || زیرک . || خوش طبع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ظریف . (اقرب الموارد). || هو نزیزالشر؛ او به بدی چسپان و ملازم است . (من...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن مظفر شاه بن امیر مبارزالدین بن مظفر معروف به شاه یحیی و ملقب به نصرةالدین شاه ممدوح خواجه حافظ که از طرف امیر تیمور به سال 789 هَ . ق . به حکومت شیراز رسید. (یادداشت مؤلف ). امیر تیمور حکومت شیراز را به شاه نصرةالدین ...