کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرور
/parvar/
معنی
۱. = پروردن
۲. پرورنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بندهپرور، تنپرور، دونپرور، ذرهپرور، رعیتپرور، روحپرور.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: پرورد
بن حال: پرور
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرور
لغتنامه دهخدا
پرور. [ پ َرْ وَ ] (اِ) پروار. || (نف ) مزید مؤخری بمعنی پرورنده و پروراننده در آخر بسیاری از کلمات فارسی و هم عربی : آزپرور. ادب پرور. بنده پرور. تن پرور. پیرپرور. جان پرور. جهان پرور. خودپرور. خیال پرور. دام پرور. دانش پرور. دماغ پرور. دوست پرور. ...
-
پرور
لغتنامه دهخدا
پرور. [ پ َرْ وَ / پ َ ] (اِ) پیوند بود مطلقاً خواه پیوند انسان به انسان و خواه درخت با درخت باشد. (برهان قاطع). || طراز. ریشه . فراویز. سجاف .
-
پرور
لغتنامه دهخدا
پرور. [ پ ُرْ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دیه های هزارجریب . (از کتاب مازندران و استراباد رابینو ص 122).
-
پرور
لغتنامه دهخدا
پرور. [ پ ُرْ وَ ] (ص مرکب ) عریض . بسیارعرض . پرعرض . پرپهنا.
-
پرور
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پروردن و پروریدن) parvar ۱. = پروردن۲. پرورنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بندهپرور، تنپرور، دونپرور، ذرهپرور، رعیتپرور، روحپرور.
-
واژههای مشابه
-
عیش پرور
لغتنامه دهخدا
عیش پرور. [ ع َ / ع ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) عیش پرورده . پرورده شده در عیش و عشرت . (فرهنگ فارسی معین ) : ای خنک جان عیش پرور توکز چنین فتنه دورشد سر تو. نظامی .|| (نف مرکب ) عیش پرورنده .
-
کله پرور
لغتنامه دهخدا
کله پرور. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ پ َرْ وَ ] (اِ مرکب ) کله پروار. (ناظم الاطباء). رجوع به کله پروار شود.
-
کین پرور
لغتنامه دهخدا
کین پرور. [ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) کین اندیش . که در اندیشه ٔ انتقامجویی است . بدخواه . بداندیش : تو دین پروری خصم کین پرور است فرشته دگر اهرمن دیگر است .نظامی .
-
کینه پرور
لغتنامه دهخدا
کینه پرور. [ ن َ / ن ِ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) آنکه کینه ٔ دیگری در دل گیرد تا در فرصتی مناسب ابراز کند و انتقام گیرد : آن کینه پروری که ز بغض تو دم زندوآن خون گرفته ای که به کینت کشد رقم .محمد عرفی (از آنندراج ).
-
گیتی پرور
لغتنامه دهخدا
گیتی پرور. [ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) پرورنده ٔ گیتی .آنکه گیتی را بپروراند. || (اِ مرکب ) کنایه از آفتاب . (از ناظم الاطباء). خورشید. شمس . خور.
-
کرم پرور
لغتنامه دهخدا
کرم پرور. [ ک َ رَ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) کرم پرورنده . کرم گستر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرم گستر شود.
-
جانپرور
فرهنگ نامها
(تلفظ: jān parvar) جانبخش ، ← جانبخش .
-
نفس پرور
لغتنامه دهخدا
نفس پرور. [ ن َ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) که تسلیم هوای نفس خویشتن است : از نفس پرور هنروری نیاید و بی هنر سروری را نشاید. (گلستان سعدی ).
-
نمک پرور
لغتنامه دهخدا
نمک پرور. [ ن َ م َ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) نمک پرورده . نمک پرورد. || نوکر و خدمتکار. (ناظم الاطباء). رجوع به نمک پرورده شود. || نمک آلوده . (آنندراج ). نمک آلود. به نمک آغشته : دل است اینکه زخمش نمک پرور است دل است اینکه زهرش پر از شکّر است .ظهوری ...