کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پروا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پروا کردن
لغتنامه دهخدا
پروا کردن . [ پ َرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) باک داشتن . اکتراث . || پروای کسی کردن . التفات بدو کردن . ارتقاع : مااُعیج ُ به ؛ باک آن ندارم و پروا نکنم . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
بی پروا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) biparvā بیترس؛ بیباک.
-
پروا داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (مص ل .) 1 - باک داشتن . 2 - اعتناء، توجه .
-
بی پروا
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص مر.) بی باک ، نترس .
-
بی پروا
لغتنامه دهخدا
بی پروا. [ پ َرْ ] (ص مرکب ) دلیر. شجاع . ناترس : داد ما آن شوخ بی پروا ندادبس که بی پرواست داد ما نداد. ؟|| غافل . بی توجه . رجوع به پروا شود.
-
بی پروا
دیکشنری فارسی به عربی
اسراع , جريء , طائش , طفح , متهور , مغامر , واثق
-
پروا داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
عناية
-
عجول و بی پروا
دیکشنری فارسی به عربی
کومة
-
ادم بی پروا
دیکشنری فارسی به عربی
متهور
-
ادم بی پروا و وحشی
دیکشنری فارسی به عربی
مجنون
-
جستوجو در متن
-
تُقَاتِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
پروا کردن از او
-
التفات کردن
واژهنامه آزاد
پروا داشتن
-
باک داشتن
واژگان مترادف و متضاد
اندیشه داشتن، بیم داشتن، ترسیدن، پروا کردن، واهمه داشتن، هراسیدن ≠ بی پروا بودن، بیپروایی کردن