کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرواسیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پرواسیده
/parvāside/
معنی
سوده؛ ببسوده؛ بساویده؛ دستمالیشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پرواسیده
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ) (ص مف .) دستمالی شده ، لمس شده .
-
پرواسیده
لغتنامه دهخدا
پرواسیده . [ پ َرْ دَ / دِ ] (ن مف ) پرماسیده . بدست مالیده . لمس شده بجهت تمییز درشتی و نرمی : هر که پرواسیده آن اندام رادر کف خود دیده سیم خام را. شهره ٔ آفاق .|| پرداخته .فراغ یافته .
-
پرواسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] parvāside سوده؛ ببسوده؛ بساویده؛ دستمالیشده.
-
جستوجو در متن
-
پرواسیدگی
لغتنامه دهخدا
پرواسیدگی .[ پ َرْ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پرواسیده .
-
و
لغتنامه دهخدا
و. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حروف مصمته است . رجوع به مصمته شود. و نیز از حروف یرملون محسوب است . رجوع به یرملون شود. و ن...