کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرواز گذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
transition flight
پرواز گذار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] پرواز هواگَرد با سرعت حقیقی، زیر سرعت واماندگی، با موتور خاموش (power-off stall speed) که در آن نیروی بَرار را فقط بال و موتور تأمین میکنند
-
واژههای مشابه
-
کوتاه پرواز
لغتنامه دهخدا
کوتاه پرواز. [ پ َ ] (ص مرکب ) کوته پرواز. مرغی که به ارتفاع کم پرواز کند. (فرهنگ فارسی معین ) : مروت نیست سبقت جستن از کوتاه پروازان وگرنه نامه ام پیش از کبوتر می تواند شد.صائب (از آنندراج ).
-
گران پرواز
لغتنامه دهخدا
گران پرواز. [ گ ِ پ َرْ ] (ص مرکب ) آنکه پرواز بدیر کند. (آنندراج ). دیرپرواز. دیرگذر : در این بستان سرا خود را چنان صائب سبک کردم که رنگ چهره ٔ گل را گران پرواز میدانم .صائب (ازآنندراج ).
-
Sortie, number
نوبت پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هریک از پروازهای عملیاتی یک هواگَرد متـ . نوبت 3
-
airspace
فضای پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فضایی محدود، با ارتفاعی مشخص بر فراز منطقۀ معین جغرافیایی
-
boarding card
کارت پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجوز ورود مسافر به هواپیما که معمولاً شمارۀ صندلی در آن قید میشود
-
air traffic controller
مراقب پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فرد مسئول هدایت هواپیما از دور و نظارت بر پرواز آن
-
air traffic control
مراقبت پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] عمل هدایت هواپیما از دور و نظارت بر پرواز آن در مسیرهای تعیینشده
-
flight time
مدت پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فاصلۀ زمانی بین حرکت هواگَرد با نیروی موتور و توقف آن پس از نشست
-
airmanship
مهارت پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مهارت در هدایت هواگَرد که شامل برخورداری از معلومات دانشگاهی و خصوصیاتی نظیر عقل سلیم و واکنش سریع و هشیاری و تجربه است
-
flight engineer
مهندس پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] یکی از خدمۀ پرواز که مسئول نظارت بر کارکرد و سلامت سامانۀ قدرت و دیگر سامانهها و همچنین مدیریت سوخت و گاهی نظارت بر خدمات فنی بین پروازی است
-
هم پرواز
لغتنامه دهخدا
هم پرواز. [ هََ پ َرْ ] (ص مرکب ) دو پرنده که همراه پرواز کنند : گهی با دام و دد دمساز گشتی گهی با باز هم پرواز گشتی .نظامی .
-
flight test
آزمایش پرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] آزمایش هواگَرد در حالت پرواز برای دستیابی به اهداف مشخص یا آزمودن قطعۀ نصبشده بر آن
-
check flight, check ride, checkout flight
آزمونپرواز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] پروازی که در طی آن خلبان یا عضو دیگری از خدمۀ پرواز تحت آزمون مهارت قرار میگیرد